مطالب مفید روانشناسی

مطالب مفید روانشناسی

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشاوره آنلاین» ثبت شده است

مراقب ورود خرافات در هیپنوتیزم باشیم

یک متخصص روانشناسی : مراقب ورود خرافات در هیپنوتیزم باشیم

سلامت نیوز:متخصص روانشناسی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، گفت: هیپنوتیزم تبدیل به یک علم شده است و باید مراقب باشیم وارد خرافات نشویم.

 

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا،دکتر فایق یوسفی اظهار کرد: هیپنوتیزم تاریخچه پر رمز و رازی دارد و این موضوع به قرن ۱۷ بازمی‌گردد.

 

وی با اشاره به اینکه هیپنوتیزم در آن دوران طرفداران زیادی پیدا کرد و بیماران نیز به این وسیله درمان می‌شدند، تصریح کرد: به مرور زمان فهمیدند که هیپنوتیزم مغناطیس نیست فقط با ایجاد تمرکز و تلقین اتفاق می‌افتد و دانشمندان متعددی به این نتیجه رسیدند که هیپنوتیزم تمرکز عالی فکر است که با ایجاد تمرکز و القا می‌توان فرد را به این حالت برد.

 

این متخصص روانشناسی، بیان کرد: هیپنوتیزم تمرکز عالی فکر است و متخصصان روانشناسی بالینی در این زمینه، با ایجاد تمرکز و القا می‌توانند فرد را هیپنوتیزم کنند.

 

وی، با اشاره به اینکه هیپنوتیزم باید فقط توسط متخصصان روانشناسی و روانپزشکی که در این راستا آموزش دیده‌اند انجام شود، افزود: فردی که هیپنوتیزم می‌کند، باید آسیب‌شناسی و بیماری‌های روانپزشکی را بشناسد؛ انجام هیپنوتیزم برای یک سری از اختلال‌های روانپزشکی، مضر است.

 

وی ذکر کرد: هیپنوتیزم بحثی کاملا پزشکی و روانشناسی است و نباید دیگران برای سرگرمی و تفنن از آن استفاده کنند و باید نسبت به افراد غیرکارشناس در این زمینه، پیگرد قانونی انجام شود؛ چراکه به جان و روان افراد آسیب می‌رسانند.

 

این متخصص روانشناسی در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، با بیان اینکه هیپنوتیزم یک تکنیک است که همراه با سایر تکنیک‌های روانشناسی دیگر بر روی اختلالات روانپزشکی کاربرد دارد، گفت: از هیپنوتیزم می‌توان برای درمان سایر بیماری‌ها و کسانی که از ارتفاع، آسانسور، رعد و برق و حیوانات و... می‌ترسند، استفاده کرد.

 

یوسفی افزود: هیپنوتیزم برای افرادی که در زندگی روزمره‌شان دچار استرس، افسردگی و عدم اعتماد به‌نفس هستند و همچنین کاهش درد بیماران، سرطان در کودکان و بزرگسالان تا حد زیادی می‌تواند مفید باشد.

 

وی، گفت: فردی برای لکنت زبان به بیمارستان مراجعه کرد و دلیلش را نمی‌دانست که چطور دچار شده، از طریق هیپنوتیزم فهمیدیم این فرد در دوران ابتدایی به دلیل درس نخواندن، توسط پدرش به شدت تنبیه شده و به مرور زمان به لکنت زبان مبتلا شده، در واقع هیپنوتیزم دلیل بیماری را معلوم و روش درمان را آسان می‌کند.

 

یوسفی با اشاره به اینکه تاثیر هیپنوتیزم بر روی کاهش درد دندان، بدون تزریق در دندانپزشکی نیز کاربرد دارد، افزود: استفاده از هیپنوتیزم برای افرادی که به ماده بی‌حسی قبل از درمان دندان آلرژی و یا از ترزیق وحشت دارند، می‌توان با القا و تلقین خلسه فرد را بی‌حس کرد و بدون درد، مرحله درمان دندان را شروع کنند.

 

وی با بیان اینکه زایمان‌های بدون درد یا با درد اندک از طریق هیپنوتیزم امکان پذیر است، بیان کرد: مادران باردار از اوایل بارداری می‌توانند به متخصص روانپزشکی و روانشناسی دوره دیده در هیپنوتیزم مراجعه کرده و چند بار در این دوران هیپنوتیزم می‌شوند و در زمان زایمان، پزشک متخصص در اتاق عمل فرد را هیپنوتیزم می‌کند و بدون درد و راحت زایمان می‌کند.

 

این روانشناس گفت: هیپنوتیزم تمرکز عالی فکر است و یک خواب نیست، فرد در هیپنوتیزم هوشیاری را دارد و روی نقطه خاصی تمرکز می‌کند، در هیپنوتیزم، "القا" حرف اول را می‌زند و تلقین کردن بسیار تاثیرگذار است.

 

یوسفی با اشاره به اینکه یکی از ویژگی‌های افسردگی، شخصیتی منفی است، افزود: فردی که همیشه بدبین، ناخشنود و راضی نیست، عامل خطر است و دچار افسردگی می‌شود، بنابراین در مکانیزم القا ایمان راسخ باید داشته باشیم.

 

وی در ادامه عنوان کرد: افکار منفی موجب شده که فرد دچار بی انگیزگی شود و هیچ‌کاری نتواند انجام دهد، در این حالت فرد به افسردگی مبتلا شده است.

 

این روانشناس، ذکر کرد: باورهای غلط در مورد هیپنوتیزم وجود دارد که شامل هیپنوتیزم خواب نیست، اگر فرد هیپنوتیزم شود دیگر بیدار نمی‌شود، و در این حالت مسائل خصوصی را بیان می‌کند، در حالت هیپنوتیزم می‌توان علیرغم میل خود هر کاری را انجام داد.

 

یوسفی تاکید کرد: فرد در موقع هیپنوتیزم آگاه بوده و تا حد زیادی بعد از هیپنوتیزم می‌داند که چه چیزی را گفته و به این صورت است که فرد اگر بخواهد می‌تواند حرف شخصی خود را بگوید یا از آن صرف نظر کند.

 

وی بیان کرد: هنرمندان به دلیل اینکه تخیل بالایی دارند خیلی زود هیپنوتیزم می‌شوند، مانند نویسندگان و نقاشان که مدام در حال تخیل کردن هستند.

 

یوسفی با بیان اینکه هیپنوتیزم برای تعدادی از بیماری‌ها ممنوع است، افزود: هیپنوتیزم برای افرادی که بیماری پارانویا، اسکیزوفرنی و بیماری قلبی و عروقی دارند، مضر است؛ چراکه اگر فردی که هیپنوتیزم می‌کند روانپزشک یا متخصص روانشناسی نباشد، نمی‌تواند درست تلقین کند و فرد را در معرض خطر سکته قلبی قرار دهد.

 

اهداف آموزش خود هیپنوتیزم

 

این روانشناس گفت: هدف از آموزش خود هیپنوتیزم این است که فرد درمانگر خود باشد، افزایش اعتماد به نفس، احساس توانایی در کنترل مشکلات، کنترل استرس و افزایش خود توانایی در زمینه‌های مختلف است.

 

یوسفی افزود: تکنیک‌های القای هیپنوتیزم شامل روش تن آرامی، تثبیت چشم، سبکی دست و روش سنگینی دست است که فرد هیپنوتیزم‌گر به فرد دیگر القا می‌کند.

 

وی خاطرنشان کرد: وقتی فرد به خلسه عمیق، هیپنوتیزم برده می‌شود، در این حالت فرد احساس سنگین و سبکی عضلات بدن را دارد و تنفس عمیق و تمرکز روی تنفس، شمارش اعداد، تجسم تن آرامی، تجسم پله، ساعت شنی، نقطه سیاه و تجسم موزیک به فرد القا می‌شود.

 

منبع : سلامت نیوز


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

14 نشانه که هوش هیجانی بالایی دارید

آیا نمی‌دانید دارای هوش هیجانی‌ هستید یا خیر؟ در ادامه به ۱۴ مورد که نشان می‌دهند دارای EQ بالایی هستید، اشاره می‌کنیم.


۱. در مورد آدم‌هایی که نمی‌شناسید، کنجکاو هستید.

آیا عاشق ملاقات آدم‌های جدید هستید، و پس از این‌که تازه با کسی آشنا شدید به طور طبیعی تمایل دارید، کلی سوال آنها بپرسید. اگر این‌طور است، درجه‌ی خاصی از همدلی، به عنوان یکی از اجزای مهم تشکیل‌دهنده‌ی هوش هیجانی، درون‌تان وجود دارد. آدم‌هایی که همدلی بالایی دارند (HEPs) – کسانی که پذیرای نیازها و احساسات دیگران هستند، و در رفتارهای‌شان به این نیازها توجه می‌کنند – معمولا چیز بسیار مهمی درون‌شان وجود دارد: آنها در مورد غریبه‌ها بسیار کنجکاو هستند و با آغوش باز از دانستن اطلاعات بیش‌تر در مورد آنها استقبال می‌کنند.


کنجکاوی در مورد دیگران راهی برای پرورش همدلی نیز است. رومن کریزناریچ، مولف کتاب در دست چاپِ همدلی: کتاب راهنما برای تحول، در وب‌گاه گریترگود می‌نویسد: ” کنجکاوی همدلی‌مان را افزایش می‌دهد؛ وقتی با آدم‌‌های خارج از چرخه‌ی معمول اجتماعی‌مان صحبت می‌کنیم، با نحوه‌ی زندگی و جهان‌بینی‌های بسیار متفاوتی نسبت به خودمان، مواجه می‌شویم.”



۲. رهبر شایسته‌ای هستید

به اعتقاد گلمن، معمولا همه‌ی رهبرانِ استثنایی یک ویژگی مشترک دارند. علاوه بر نیازهای سنتی کسب موفقیت – استعداد، بلندهمتی و اخلاق کاری قوی – آنها دارای درجه‌ی بالایی از هوش هیجانی هستند. وی در تحقیق خود، با مقایسه‌ی افراد معمولی با کسانی که جزء بهترین رهبران ارشد بودند، دریافت نزدیک به ۹۰ درصد تفاوت‌هایی که در شناخت‌نامه‌های این دو گروه وجود دارند ارتباطی به توانایی ادراکی‌شان ندارد، بلکه مربوط به هوش هیجانی‌شان هستند.


گلمن در مجله‌ی کسب‌وکار هاروارد می‌نویسد: "هر قدر جایگاه فردی یک مجری مشهور بالاتر باشد، به دلیل اثربخشی بالای‌اش، قابلیت‌های هوش هیجانی بالاتری در وی بروز می‌کند.”


۳. نقاط قوت و ضعف‌تان را می‌شناسید

بزرگ‌ترین نشانه‌ی خودآگاهی این است که در مورد شناخت خودتان صداقت داشته باشید – بدانید در چه موضوعاتی مهارت دارید، چه جاهایی نیاز به تلاش بیش‌تر دارید، و همه‌ی این‌ها را در خودتان بپذیرید. یک فرد باهوش هیجانی می‌داند چگونه نقاط قوت و ضعف‌اش را بشناسد، و می‌تواند در ذهن‌اش تحلیل ‌کند چگونه در این چارچوب موثرترین کارکردش را ارائه دهد. این آگاهی باعث ایجاد اعتماد به نفس قوی می‌شود که از نظر گلمن یکی از عوامل مهم هوش هیجانی است.


وی می‌گوید: "اگر بدانید واقعا در چه موضوعاتی تاثیرگذاری بیش‌تری دارید، پس می‌توانید در آن موضوعات با اعتماد به نفس کامل کار کنید”.



۴. به خوبی به همه چیز توجه می‌کنید

آیا با هر صدایی، نوشته‌ای و فکر گذرایی تمرکزتان را از دست می‌دهید؟ در این صورت، این مسئله می‌تواند شما را از عمل کردن در بالاترین سطح هوش هیجانی باز دارد. ولی به گفته‌ی گلمن، توانایی مقاومت در برابر عوامل حواس‌پرتی و تمرکز بر آن‌چه در حال انجامش هستید بزرگ‌ترین راز هوش هیجانی است. بدون حضور درونی و اجتماعی، پرورش خودآگاهی و ایجاد روابط قوی کار دشواری است.


گلمن می‌گوید: "اگر فردی در دوران کودکی بتواند بر کار یا درس‌اش تمرکز کامل داشته باشد و خواندن یک نوشته‌ی غیر مهم یا انجام یک بازیِ ویدئویی را به بعد از اتمام کار اصلی‌اش موکول کند… می‌تواند با قدرت پیش‌بینی کند در بزرگ‌سالی به موفقیت مالی می‌رسد؛ این عامل از داشتن IQ بالا یا ثروت خانوادگی، بسیار مهم‌تر است. این توانایی را می‌توانیم به کودکان‌مان آموزش دهیم”.



۵. دقیقا می‌دانید از چه چیزی ناراحت هستید

همه‌ی ما در طول روز برخی تغییرات هیجانی را تجربه می‌کنیم، و معمولا هم نمی‌دانیم این موج عصبانیت یا اندوه از کجا آمده است. ولی مهم‌ترین جنبه‌ی خودآگاهی، تواناییِ شناساییِ دلایل هیجانات و ناراحتی‌های‌مان است.


با خودآگاهی می‌توانید به جای این‌که هیجانات را اشتباهی بشناسید یا نادیده بگیرید، آنها را در لحظه‌ی بروز شناسایی کنید. آدم‌های باهوش هیجانی در لحظه‌ی بروز هیجانات اندکی درنگ می‌کنند، احساسات‌شان را درک می‌کنند و تاثیر هیجانات را بر آنها ارزیابی می‌کنند.



۶. با اغلب آدم‌ها کنار می‌آیید

گلمن می‌گوید: "داشتن روابط موثر و راضی‌کننده نشانه‌ی داشتن هوش هیجانی است”.



۷. عمیقا تمایل دارید فرد بااخلاق و خوبی باشید

یک جنبه از هوش هیجانی "هویت اخلاقی”مان است که نشان می‌دهد به چه میزان تمایل داریم خودمان را به عنوان یک آدم اخلاقی و مهربان ببینیم. اگر شما هم تمایل دارید این بخش از وجودتان را پرورش دهید (صرف‌نظر از این‌که نحوه‌ی رفتارتان در شرایط مشابهِ گذشته گونه بود)، حتما دارای EQ بالایی هستید.



۸. با حوصله و شکیبایی به دیگران کمک می‌کنید

اگر عادت کنید با حوصله به دیگران توجه کنید، خواه این‌که به آرامی تغییر مسیر دهید و به دوستی سلام کنید یا به یک خانم سالمند در مترو کمک کنید، نشان می‌دهید دارای هوش هیجانی‌ هستید. بسیاری از ما در اغلب اوقات به خودمان و کارهای‌مان تمرکز می‌کنیم. و دلیل این مسئله هم آن است که آن‌قدر در شرایط استرس‌زا و با مشغله‌ی زیاد دور خودمان می‌چرخیم و دنبال انجام کارهای‌مان هستیم که به راحتی هیچ زمانی برای توجه (چه رسد به کمک) به دیگران نداریم.


گلمن در برنامه‌ی تدتاک با موضوع مهربانی این‌گونه عنوان کرد: "در همه‌ی انسان‌ها طیفی وجود دارد که از حالت کامل خودغرقی (self-absorption) به سوی توجه و همدلی و مهربانی پیش می‌رود. حقیقت این است که اگر تمرکزمان به خودمان باشد، اگر غرق در خویشتن شویم – که اغلب در طول روز این‌گونه هستیم – واقعا دیگر نمی‌توانیم به دیگران توجه کنیم”.


آگاهی بیش‌تر از دنیای اطراف‌مان، برخلاف غرق شدن در دنیای کوچک درون‌مان، و پرورش بذر مهربانی – از اجزاء مهم EQ هستند.



۹. در خواندن حالات چهره‌ی آدم‌ها ماهر هستید

توانایی حس کردن احساسات دیگران از نشانه‌های مهم EQ بالا است.


۱۰. پس از سقوط، به سرعت کمر راست می‌کنید

این‌که چگونه با اشتباهات و موانع کنار می‌آیید، تا حدودی زیادی می‌تواند شخصیت‌تان را نشان دهد. افراد باهوش هیجانی بالا می‌دانند اگر قرار باشد فقط یک کار در زندگی‌مان انجام دهیم، این است که به راه درستی که می‌رویم ادامه دهیم. وقتی یک فرد باهوش هیجانی شکست یا مانعی را تجربه می‌کند، می‌تواند به سرعت خود را بازیابد. این مسئله تا حدودی به دلیل توانایی‌شان در تجربه‌ی آگاهانه‌ی هیجاناتِ منفی است؛ به شکلی که به این هیجانات اجازه‌ی تسلط بر رفتارهای‌شان را نمی‌دهند، و این کار قدرت انعطاف‌پذیری‌شان را بالاتر می‌برد.


باربارا فردریکسن، مولف مثبت‌گرا در مصاحبه‌اش با مجله‌ی اکسپریِنس لایف گفت: "افراد انعطاف‌پذیر هیجانات منفی‌شان را پنهان نمی‌کنند، بلکه اجازه می‌دهند در کنار احساسات دیگرشان قرار بگیرد. با این کار، به صورت هم‌زمان احساس می‌کنند ‘در مورد این موضوع ناراحت هستم’، و به این موضوع نیز فکر می‌کنند ‘ولی از آن موضوع راضی هستم'”.


۱۱. ویژگی‌های افراد را به درستی حدس می‌زنید

همیشه قادر بوده‌اید از همان ابتدای آشنایی، متوجهِ نوع شخصیت فرد مقابل‌تان شوید – و کم‌تر پیش می‌آید حدس‌تان اشتباه باشد.


۱۲. به صدای درونی‌تان اعتماد می‌کنید

به گفته‌ی گلمن، فرد باهوش هیجانی با اطمینان بر بینش و بصیرت‌اش تکیه می‌کند. اگر بتوانید به خودتان و هیجانات‌تان اعتماد کنید، دیگر دلیلی ندارد صدای درونی‌تان (یا آن حالتی که در دل‌تان احساس می‌کنید) را که راه را به شما نشان می‌دهد نادیده بگیرید.


۱۳. همیشه به خودتان انگیزه می‌دهید

آیا در کودکی، حتی اگر قرار نبود به شما جایزه‌ای بدهند، باز هم بلندهمتی و سخت‌کوشی می‌کردید؟ اگر در همان آغاز همیشه به خودتان انگیزه می‌دادید – و توجه و انرژی‌تان را فقط معطوف پیگیری اهداف‌تان می‌کردید – احتمالا EQ بالایی دارید.


۱۴. می‌دانید در چه مواقعی جواب منفی بدهید

طبق گفته‌ی گلمن، خودتنظیمی، به عنوان یکی از ۵ جزء هوش هیجانی، به معنی توانایی در منظم کردنِ خودتان و اجتناب از عادات ناسالم است. آدم‌های با هوش هیجانی معمولا برای تحمل استرس (محرک عادات بد در خیلی از آدم‌ها) و کنترل آرزوهای‌شان آمادگی کامل دارند.


منبع : عصر ایران



موافقین ۰ مخالفین ۰

دلیل افزایش تعداد مراجعان به روان‌درمانی و مشاوره

سلامت نیوز: دبیر علمی دومین همایش سالیانه‌ی انجمن علمی روان‌درمانی ایران بر لزوم انطباق فرهنگی متون روان‌درمانی با نیازها و ظرفیت جامعه‌ی ایرانی تاکید کرد.

 

به گزارش سلامت نیوز به نقل از انجمن روان درمانی ایران، دکتر بهروز دولتشاهی، روان‌شناس، با بیان این که «نیاز به خدمات بهداشت روان و به ویژه روان‌درمانی، به شکلی حرفه‌ای و قابل‌اتکا، نیازی است که روز به روز بیشتر شناخته می‌شود»، توضیح داد: «افزایش تعداد مراجعان به روان‌درمانی و مشاوره، از یک سو ممکن است بازتاب فشار و تنشی باشد که بر تک‌تک اعضای جامعه وارد می‌شود، و از سوی دیگر به دلیل اعتمادی است که به تدریج روان‌درمانگران نزد مراجعان ونیازمندان به خدمات روان‌درمانی کسب کرده اند و توسط مردم به رسمیت شناخته می‌شوند

 

این عضو هیات علمی دانشگاه، تصریح کرد: «با این حال، وارداتی بودن بخش اعظم دانش و تکنیک‌های روان‌درمانی قابل‌انکار نیست. موضوعی که به دلیل درهم‌تنیدگی پیچیده‌ی مسایل فرهنگی با روان بشر، نمی‌توان نسبت به آن بی‌اعتنا بود

 

دبیر علمی همایش انجمن روان‌درمانی ایران در ادامه تاکید کرد: «این سخن به آن معنا نیست که منابع ترجمه‌شده از نویسندگان کشورهای دیگررا نادیده بگیریم. بلکه توجه به ملاحظات فرهنگی در روان‌درمانی به معنای بازخوانی این متون و اندیشیدن و انجام پژوهش روی آنها در چارچوب زمینه های فرهنگی اجتماعی و با استفاده از ظرفیت فرهنگی غنی ایرانی است

 

دکتر دولتشاهی، رسالت این همایش را که «روان‌درمانی در پرتو فرهنگ و جامعه» عنوان دارد، «ایجاد فضایی علمی و سازنده برای بحث از چنین موضوعاتی» اعلام کرد.

منبع : سلامت نیوز

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

زودتر از ساعت 6 صبح بیدار شوید، تا افسردگی نگیرید

سلامت نیوز: مطالعات جدید نشان داده است افرادی که پیش از ساعت 6 صبح از خواب بیدار می شوند، در مقایسه با کسانی که پس از اینساعت بر می‌خیزند، سالم تر و شادتر هستند و احساس خوشبختی بیشتری دارند.

 

به گزارش سلامت نیوز به نقل از پانا، سال‌ها پیش جبران خلیل جبران، شاعر و نویسنده مشهور لبنانی، در تایید مزایای زود بیدار شدن و استفاده بیشتر از روز برای انجام دادن کارها گفته است: «دنیا ثروتی برای کسی است که زود از خواب بیدار می‌شود.» همچنین ضرب‌المثل دیگری به زبان آلمانی وجود دارد که می گوید: «هرکس می خواهد روباه را به دام بیندازد، باید همزمان با جوجه‌ها بیدار شود.»درباره سحرخیزی نقل قول‌ها، ضرب المثل‌های مشهوری وجود دارد که بر ضرورت و ارتباط آن با سلامت تاکید می‌کند.

 

در مطالعه‌ای که در مجله «تحقیقات روانپزشکی» منتشر شده، آمده است افرادی که شب‌ها زود می‌خوابند و پیش از ساعت 6 صبح از خواب بیدار می‌شوند، 25 درصد کمتر از دیگران، در معرض ابتلا به افسردگی هستند.

 

روزنامه انگلیسی «دیلی میل» به نقل از بیلی بوش، پزشک و روانشناس استرالیایی، آورده است: بیدارشدن از خواب بسیار آسان‌تر از آن است که به نظر می‌رسد. شما می‌توانید ساعت بیولوژیک بدنتان را دوباره تنظیم کنید؛ بدن شما این کار را دوست دارد و از آن استقبال می‌کند زیرا بار دیگر به ریتم اولیه و طبیعی‌تر خود باز می‌گردد.

 

وی افزود: سحرخیزی به شما در انجام بدون عجله فعالیت‌ها و کارهای اساسی روزانه کمک می‌کند. برای رسیدن به بیشترین نتیجه از سحرخیزی، زمان خاصی برای شرکت در فعالیت‌های جمعی و پرنشاط اختصاص دهید.

 

بوش در پایان خاطرنشان کرد: افرادی که دیر از خواب بیدار می‌شوند، اغلب به تنهایی زندگی می‌کنند و سیگار می‌کشند و ارتباط آنان با دوستان یا شریک زندگی شان محدود است.

 

مارنی لیشمان، متخصص و یکی از پژوهشگران این پروژه، در مصاحبه با روزنامه انگلیسی «سان»، گفت: سحرخیزی، خلق و خوی انسان را در طول روز تغییر می‌دهد و دیر به رختخواب رفتن موجب خستگی مفرط و افسردگی و اضطراب در طول روز می‌شود.

 

وی افزود: توصیه می‌شود که افراد 30 دقیقه زودتر از زمان معین برای رفتن به محل کار یا انجام کارهای روزانه از خواب بیدار شوند و این زمان را به انجام کارهای لذت‌بخش و مفید مانند ورزش، مدیتیشن، لذت بردن از یک فنجان چای یا قهوه و... اختصاص دهند.

 

همچنین، طبق پژوهشی که به صورت مشترک توسط دانشگاه «ونگر» کالیفرنیا و دانشگاه «ساری» انگلیس انجام شده است، افرادی که به خواب شب تمایل بیشتری دارند، به سختی و دیرتر به بیماری‌های مختلف مبتلا می‌شوند و در صورت بیماری زودتر از دیگران بهبود می‌یابند.

 

از سوی دیگر تحقیقاتی که سال‌ها پیش در آلمان انجام شد، نشان داد که افرادی که زودتر از خواب بیدار می‌شوند، بیش از دیگران به موفقیت‌های شغلی دست می یابند زیرا کسانی که می‌توانند صبح‌ها زود از خواب بیدار شوند، در مقایسه با دیگران هدفمند و مسئولیت‌پذیر هستند.

 

 

منبع : سلامت نیوز


موافقین ۰ مخالفین ۰

توصیه‌هایی برای خلاصی از افسردگی

سلامت نیوز:افرادی که به افسردگی مبتلا هستند ممکن است احساس ناراحتی، اضطراب، پوچی، ناامیدی، درماندگی، بی‌ارزشی، شرمساری یا بی‌قراری داشته باشند.

 

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا، این افراد ممکن است اشتیاق خود را در انجام فعالیت‌هایی که زمانی برایشان لذت‌بخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بی‌میل و کم‌اشتها شوند، تمرکز خود را از دست بدهند، در به خاطر سپردن جزئیات و تصمیم‌گیری دچار مشکل شوند، در روابط خود به مشکل برخورد کنند، به فکر خودکشی بیافتند، قصد انجام آن را داشته باشند یا حتی خودکشی کنند.

 

افسردگی هم‌چنین ممکن است باعث بی‌خوابی، خواب بیش از حد، احساس خستگی و کوفتگی، مشکلات گوارشی یا کاهش انرژی بدن شود.

 

بنابر گزارش دویچه‌وله، دست‌کم یک پنجم مردم دنیا یکبار در عمرشان مبتلا به افسردگی می‌شوند. متخصصان بالینی در این مطالعه معتقدند که سومین دوشنبه ماه ژانویه، افسرده‌کننده‌ترین روز تمامی سال است.

 

به همین منظور در این مطلب ۱۰ راهکار مفید و طبیعی برای مقابله با افسردگی را با شما در میان می‌گذاریم:

 

تغذیه

به تغذیه‌تان اهمیت بدهید و از تغذیه سالم بهره ببرید. سبزی‌ها، میوه، ماهی و روغن‌های سالم را بیشتر در برنامه غذایی‌تان بگنجانید. به تغذیه‌تان تنوع ببخشید. حتی در دورانی که دچار استرس و فشار زمان هستید تغذیه سالم را فراموش نکنید. در ضمن از مصرف مشروبات الکلی، دخانیات، شکر، آرد سفید و نشاسته خودداری کنید.

 

حرکت

درست زمانی که احساس بی‌حوصلگی و خستگی می‌کنید، ورزش می‌تواند به شما حس خوبی ببخشد. فعالیت بدنی باعث می‌شود گردش خون در مغز بهتر صورت بگیرد و هورمون‌های شادی‌بخش سروتونین و دوپامین بیشتر ترشح شوند. توصیه می‌شود که بدین منظور ۳۰ دقیقه در روز ورزش کنید.

 

استشمام هوای تازه در بیرون خانه

تا جایی که می‌توانید در هوای تازه و آزاد حرکت کنید. هم فعالیت‌ ورزشی، هم نور تأثیر مهمی در مقابله با افسردگی دارند. حتما نباید هوا آفتابی باشد، چون نور معمولی روز، حتی وقتی هوا ابری است، به قدر کافی دارای پرتوی فرابنفش است. افزون بر این، حرکت در هوای آزاد باعث تقویت سیستم دفاعی بدن می‌شود. برای اینکه انگیزه بیشتری پیدا کنید با دوستانتان قرار بگذارید.

 

خواب کافی

خواب مرتب، کافی و تجدیدکننده قوا برای سلامت روانی و جسمی مهم است. انسان به طور متوسط نیاز به هفت ساعت خواب دارد. البته میزان نیاز افراد به خواب می‌تواند متفاوت باشد. برای آنکه بتوانید شب به خوبی بخوابید و با خستگی طول روز مقابله کنید، بهتر است از خواب میان‌روز بپرهیزید یا حداکثر ۳۰ دقیقه ظهر بخوابید.

 

تمرین ذهن‌آگاهی یا حضور در لحظه

به جای درگیری با افکار منفی و گم شدن در آن‌ها، ذهن‌تان را بیشتر روی همین‌جا و هم‌الان متمرکز کنید و اطراف‌تان را با آگاهی بیشتری دریابید. برای نمونه ببینید وقتی دست‌هایتان را می‌شویید آبی که روی پوستتان می‌ریزید چه حسی به شما می‌دهد. "ذهن‌آگاهی" یا "حضور در لحظه" (Mindfulness) کمک می‌کند تا آرامش بیابید.

 

گیاهان ضد افسردگی

گل راعی (سرده) تنها گیاه دارویی است که تاثیر ضد افسردگی آن ثابت شده است. متخصصان تا مدتی پیش این دارو را برای درمان افسردگی خفیف یا متوسط تجویز می‌کردند. در این میان برخی از آنان به این نتیجه رسیده‌اند که این گیاه به درمان افسردگی شدید هم کمک می‌کند. اما پیش از استفاده از این گیاه باید با پزشک مشورت کرد.

 

تمدد اعصاب

برای کاهش استرس زندگی‌تان از تکنیک‌های مختلفی استفاده کنید که به عنوان کاهش‌دهنده استرس شناخته شده‌اند. برای نمونه می‌توانید به طور مرتب به مدیتیشن (درون‌پویی، مراقبه) بپردازید. این تکنیک‌ها از استرس شما می‌کاهند و نیروی حیات را به شما بازمی‌گردانند.

 

صحبت با خانواده و دوستان

با روشنی و صراحت درباره افسردگی با خانواده و دوستان‌تان حرف بزنید، در این باره که چه احساس می‌کنید. خواهید دید که تفاهم نشان می‌دهند. ممکن است کارهای مشخصی باشد که بتوانند برای شما انجام دهند. گاه کافی است با تکان دادن سر به شما بگویند درک‌تان می‌کنند. گاه کافی است شما را در آغوش بگیرند.

 

خروج از چرخه افسردگی

مشخصه افسردگی افکار منفی‌ای است که در دایره‌ای می‌چرخند و تکرار می‌شوند. سعی کنید به افکارتان بنگرید، بپرسید این افکار از کجا می‌آیند. هر گاه دیدید که دوباره مشغول افکار منفی هستید به خود "ایست!" بگویید. افکار منفی را متوقف کنید و به جای آن افکاری مثبت را بنشانید.

 

نظم دادن به زندگی روزمره

نظم و ساختار زندگی روزمره‌تان را حفظ کنید یا از نو بسازید. همه چیزهایی که در گذشته باعث خوشحالی و لذت برایتان بودند را تا جایی که می‌شود نگاه دارید. برای نمونه پیاده‌روی روزانه یا دیدار هفتگی با دوست یا خانواده را. صرف وعده‌های غذا در ساعاتی معین هم به زندگی روزمره نظم و ساختار می‌بخشد.

 

منبع : سلامت نیوز

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

حواس‌پرتی و کاهش تمرکز نشانه‌ افسردگی است؟

سلامت نیوز:یک روانپزشک در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، با اشاره به اینکه حواس‌پرتی و کاهش تمرکز می‌تواند علامتی از افسردگی باشد، گفت: این افراد به دلایل افسردگی دچار حواس پرتی می‌شوند و نمی‌توانند حواس خود را روی مسائل رومزه جمع کند

به گزارش سلامت نیوز به نقل ازایسنا، غمگینی، احساسی است که همه ما در طول زندگی آن را تجربه کرده‌ایم، این احساس می‌تواند به ما در شناخت و برخورد با مشکلات زندگی کمک کند، اما در افسردگی بالینی یا اختلالات دو قطبی احساس غمگینی بسیار شدیدتر است، در این حالت این احساس برای مدت طولانی باقی می‌ماند و حتی انجام امور عادی زندگی را سخت یا غیر ممکن می‌کند.

 

افسردگی و شیدایی برای دوستان و خانواده ناراحت و خسته کننده است، دانستن اینکه به افراد بسیار افسرده چه بگوییم سخت است، آنها همه چیز را از دیدگاه منفی می‌بینند و قادر نیستند بگویند از شما چه می‌خواهند، آنها ممکن است زودرنج و گوشه گیر باشند، اما در همان حال به کمک شما نیاز دارند، آنها ممکن است نگران باشند ولی نخواهند یا نتوانند که نصیحت شما را بپذیرند، سعی کنید در حد امکان صبور باشید و آنان را درک کنید.

 

سلیمان محمدزاده ، اظهار کرد: افسردگی یکی از اختلالات شایع جامعه امروز ما است، که با بی‌حوصلگی و گریز از فعالیت یا بی‌علاقگی و بی‌میلی بوده و می‌تواند بر روی افکار، رفتار، احساسات فرد تأثیر مخرب بگذارد

وی با اشاره به اینکه افسردگی در زنان بیشتر از مردان است، تصریح کرد: 25 درصد افراد جامعه مبتلا به این اختلال هستند، گاهی افسردگی با کم‌اشتهایی، اختلال خواب و خستگی همراه با درد جسمانی دیده می‌شود

این روانپزشک در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، افزود: این اختلال فقط مختص به بزرگسالان نیست در کودکان و نوجوانان به شکل دیگری است، که بیشتر با گوشه گیری، دردهای جسمانی، عدم وزن گیری، عصبانیت و بی قراری دیده می‌شود

محمدزاده، با اشاره به اینکه غمگینی یکی از علائم مهم افسردگی است، بیان کرد: این افراد معمولا بغض و گریه می‌کنند و بیشتر ترجیح می‌دهند تنها بوده و با کسی ارتباط برقرار نکنند

وی عنوان کرد: ممکن است افراد افسرده اشتیاق خود در انجام فعالیت‌هایی که زمانی برایشان لذت‌بخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بی‌میل و کم‌اشتها شوند، علاقه و لذت بردنشان نسبت به گذشته کاهش می‌یابد

این روانپزشک، افزود: افسردگی علت مشخصی ندارد، علت‌های متعددی می‌تواند دخیل باشد، اما مهم‌ترین علت آن ژنتیک است، یعنی افرادی دیگر از خانوده نیز مبتلا به این اختلال شده‌اند و با استرس‌هایی در زندگی این افراد، افسردگی سریع خود را نشان می‌دهد.

 

کاهش تمرکز علت افسردگی است 

محمدزاده، یکی از علائم شایع افسردگی را کاهش تمرکز دانست و ذکر کرد: این افراد به دلیل افسردگی حواس پرت شده و مدام از لیست برنامه‌هایشان یکی دو مورد را فراموش کرده و انگیزه‌ای برای انجام کارهایشان ندارند

وی گفت: کاهش تمرکز در همه زمینه‌ها تاثیر گذار است، فرد، قبلا کارش را بدون نقص و با دقت انجام می‌داد اما در این دوره به دلیل عدم تمرکز و فکرهای متفاوت در ذهن نمی‌تواند درست تمرکز کند و کارهایش را درست انجام دهد

این روانپزشک، بیان کرد: افراد افسرده قضاوت دیگران برایشان مهم است و مدام به فکر این هستند که دیگران در موردشان چه فکر می‌کنند و در این صورت بسیار زود رنج و تا حدی دچار بدبینی خفیف می‌شوند، که مربوط به روحیه ضعیف و خلق افسرده‌شان است

محمدزاده، عنوان کرد: این افراد معمولا دچار ناامیدی شدید شده و انگیزه‌ای برای کار کردن ندارند، آنها نسبت به اتفاقات خوشایند در زندگی نمی‌توانند خوشحال شوند و مدام خود را مقصر دانسته و خود سرزنشگری را دنبال می‌کنند

وی با اشاره به اینکه مهم‌ترین علامت افسردگی فکر کردن به خودکشی است، ذکر کرد: افسردگی یکی از علل شایع خودکشی بین جوانان است که متاسفانه امروزه در کودکان زیر 10 سال نیز دیده می‌شود

این روانپزشک گفت: فعالیت‌های لذت بخش از قبیل ورزش کردن در کاهش افسردگی تاثیر گذار است.

 

روش درمان افسردگی 

محمدزاده با بیان اینکه در صورت خفیف بودن افسردگی ورزش کردن می‌توانند فرد را شاد کند، افزود: ورزش روزانه در کنار درمان دارویی و جلسات مشاوره می‌تواند اثر بخش باشد، ورزش باعث شده تا مواد شیمیایی نشاط ‌آور و انرژی ‌بخشی چون سروتنین و اندورفین در مغز آزاد شوند و سلول‌های مغزی رشد کنند؛ کاری که داروها به‌طور مصنوعی انجام می‌دهند

وی خاطرنشان کرد:ورزش‌هایی مانند ایروبیک یا پیاده روی ساده نیز از جمله ورزش‌های مناسب برای بهبود افسردگی هستند

فوق تخصص کودکان در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، در پایان یادآور شد: خانواده‌ها نشانه‌های افسردگی به ویژه افکار خودکشی را جدی بگیرند و در صورت مشاهده علایم افسردگی جهت ارزیابی و درمان به روانپزشک یا روانشناس بالینی مراجعه کنند.

 

منبع : سلامت نیوز

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

چرا همه ما خوش شانسیم؟

 سلامت نیوز: در جلسه اول ویزیت روانشناسی و روانپزشکی، ما روانشناسان همیشه باید شرح مبسوطی از زندگی و مشکلات مراجعان‌مان بگیریم.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ،یکی از سوالاتی که باید پرسیده شود و من هم همیشه می‌پرسم، این است که تاکنون این مشکلات به قدری غیر قابل تحمل بوده که به فکر پایان زندگی خود بیفتید؟ آیا تا به حال به خودکشی فکر کرده‌اید؟ اگر مراجع پاسخ دهد، بله، سوال بعدی را می‌پرسم: آیا به راه‌های خودکشی هم فکر کرده‌اید؟ و باز هم اگر بگوید بله، سوال بعدی: آیا تا به حال اقدامی هم کرده‌اید؟ صرف نظر از اقدامات بالینی و درمانی بعدی که باید انجام دهیم، همیشه آن چند ثانیه آخری که منتظر پاسخ فرد هستم، جریانی سریع از فکرهای گوناگون از ذهنم می‌گذرد.

چرا این فرد به این نقطه رسیده است؟ چگونه است که حاضر است، یا دستکم به این فکر است که با پایان زندگی خود، بر رنج و مشکلاتش پایانی بزند؟ و من، به عنوان کسی که شاید آخرین پناه این فرد باشم، چه کمکی می‌توانم بکنم؟ در خلال درمان‌های روانشناختی و علوم اعصاب که روی فرد پیاده می‌کنم، جایی می‌رسد که در مقابل تمایل فرد به خودکشی، باید استدلال کرد و دلیل محکمی بر ضد این تمایل و به نفع ادامه زندگی به وی داد. به تجربه دیده‌ام که اگر فرد مقابل باورهای مذهبی داشته باشد، استدلال متقابل در مقابل تمایل خودکشی کار سختی نیست. کافی است از برخی باورهای دیگر مذهبی کمک گرفت و فرد را به چالش کشید.

می‌توان به راحتی به ناسازگاری خودکشی با باورهای مذهبی‌اش اشاره کرد، به رنج بیشتری که ممکن است، فرد پس از خودکشی بکشد و به نتیجه و عقوبت کار اشاره کرد. هرچند کار سخت، در مقابل فردی است که باور مذهبی ندارد، یا دست‌کم استدلال‌های کمک گرفته از مذهب، جذابیتی برایش ندارد. در سال‌های اخیر هم تعداد این افراد، حداقل در میان مراجعان من، به مرور زیادتر شده‌اند و واقعیت آن است که در مقابل این افراد نمی‌توان از ناسازگاری رفتار خودکشی و باورهای آنها استفاده کرد. حتی گاهی می‌بینم که باور آنها و خودکشی، اتفاقا کاملا سازگار و در یک سو هستند و عملا جای چندانی برای به چالش کشیدن فرد نیست. خب در مقابل این افراد چه باید بکنیم؟ آیا می‌توان رهایشان کرد؟ البته که نه. اینجا باید چه کرد؟ در این گونه موارد، به خصوص اگر فرد مقابل آدم علمی و نسبتا باهوشی باشد، از علم آمار و احتمالات و کمی هم زیست شناسی تکاملی کمک می‌گیرم و استدلالی را برایشان می‌آورم. اسم این استدلال را گذاشته‌ام استدلال خوش شانسی وجود. ادامه این استدلال را به شکلی که معمولا اتفاق می‌افتد، و با کمی ساده‌سازی، می‌نویسم.

من: می‌دانستی چقدر خوش شانسی؟

مراجع: اگر خوش شانس بودم این همه بدبختی نداشتم که.

من: ولی تو خیلی خوش شانسی.

مراجع: چرا؟

من: چون تو وجود داری. هستی. این شانس رو داشتی که به وجود بیای و زندگی رو تجربه کنی

مراجع: چه ربطی داره؟

من: بزار یک مثال برات بزنم. فرض کن من برم بیرون وسط خیابون یه دایره بکشم و از تو بخوام که شانس اینکه یه رعد و برق به این دایره بخوره رو حساب کنی. فکر می‌کنی این شانس چقدر می‌شه؟

مراجع: شاید یک بار در یک میلیون سال! و شاید یک بار در یک میلیارد رعد و برق در این منطقه!

من: و شاید کمتر. درسته؟ خب حالا بیا شانس به وجود آمدن خود تو رو بررسی کنیم. در نظر بگیر که برای اینکه تو به وجود بیای، حتما باید پدر و مادرت با هم ازدواج می‌کردند که کردند. اگر هر کدوم با فرد دیگری ازدواج می‌کردند، بچه‌دار می‌شدند، اما اون بچه دیگه تو نبودی. حالا از بین میلیون‌ها اسپرم پدرت و هزاران تخمک مادرت و میلیاردها حالت مختلفی که در ترکیب این‌ها ممکنه تشکیل بشه، اون ترکیبی برنده شده و به وجود اومده که در نهایت شدی تو! در نظر بگیر که چند بچه دیگر می‌تونست تشکیل بشه که نشده ولی بلیت به نام تو در اومده؟

مراجع: اوهوم!

من: در واقع احتمال و در نتیجه خوش شانسی تو باز هم بیشتر از این حرف‌هاست، اگر یک نسل عقب‌تر بریم و پدر بزرگ و مادربزرگ‌ها رو هم در نظر بگیریم. واقعا اگر همه این احتمالات و شانس‌ها رو برای این که تو به وجود بیای در نظر بگیریم، شاید به شانسی در حدود یک در هزارمیلیارد برسیم! این شانس به مراتب و میلیون‌ها بار کمتر از شانس اصابت رعد و برق به دایره وسط خیابونه!

مراجع: درسته. ولی که چی؟

من: همین قدم اول تو در رقابت با میلیاردها ترکیب دیگه، شانس آوردی و برنده شدی. تو این شانس رو آوردی که به دنیا بیای، زندگی کنی و تا اینجا برسی. همین شانس، همین بلیت، می‌ارزه به همه بدشانسی‌ها و مشکلات بعدی که داشتی و خواهی داشت. زنده بودن تو، بزرگترین شانس تو هست. یک خوش شانسی محض و کامل. بنابراین این شانس بزرگ رو نباید به راحتی از دست بدی. نباید این بلیت رو پاره کنی و بندازی دور! بی‌خیال شدن این شانس، و از بین بردن خودتم البته یک راه حله، ولی، خیلی راه حل گرونیه و کم فایده و نامعقول. کلی راه حل‌های دیگه است که فایدش بیشتره و هزینش کمتر. دوباره این شانس رو به خودت بده که از شانس بزرگ اولت همچنان استفاده کنی و راه حل‌های دیگر رو امتحان کنی!

و اما نتیجه

می‌دانید معمولا بعدش چه می‌شود؟ افراد فکر می‌کنند. همیشه دیده‌ام که چند ثانیه‌ای سکوت می‌شود، فرد به فکر فرو می‌رود و انگار کل زندگیش را، و حتی قبل از زندگیش را مرور می‌کند. بعد اتفاق بزرگتر می‌افتد: امیدوار می‌شود. وقتی مراجع من، به‌رغم همه مشکلاتش، و با وجود تمایل شدیدش به خودکشی، امیدوار می‌شود، می‌فهمم که اتفاق مهمی در وی رخ داده است. به اهمیت زندگی و زنده بودن پی برده است و به اهمیت تلاش کردن تا جایی که می‌تواند. این مراجع از نظر من نجات یافته است... درباره خودتان هم فکر کنید: چقدر خوش شانس بوده‌اید که هستید و یکبار از این دید هم به کل زندگی و زنده بودن نگاه کنید. دید قدرتمندی است، مگر نه؟

 منبع : سلامت نیوز

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

اعتماد به نفس در زندگی فردی و کیفیت آن

اعتماد به نفس به میزان علاقه، اطمینان و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.

 اعتماد به نفس نقش بسزایی بر کیفیت زندگی، بهبود رشد شخصیتی و عملکرد فرد دارد، اعتماد به نفس از بعد رفتاری خودباوری فرد نسبت به خویش است که قابلیت و توانایی انجام دادن امور در هر سطحی را دارد.اعتماد به نفس

 

 اعتماد به نفس از بعد عاطفی نشانگر تسلط بر کنترل احساسات و عواطف است، افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند هنگام مقابله با مشکلات، آسیب ها و رنج ها کنترل هیجانات و احساسات برایشان راحت تر است و به دنبال حل مسئله هستند. این اشخاص خودآگاهی خود را افزایش می دهند و براساس این چارچوب، به بازسازی خود می پردازند.

 

فرد باید نظام باورش را تقویت کند و به این حس برسد که انسان بی همتایی است. الگوپذیری های مناسب داشته باشد و تا حد امکان نسبت به خود واقع گرا و مثبت اندیش باشد. از بعد انسانی و اخلاقی روابط خود با اطرافیان را تقویت کند و برای خود و دیگران ارزش قایل شود.

 

توصیه می شود فردی که به دنبال افزایش اعتماد به نفس است باید با مشاور و متخصص بالینی در ارتباط باشد و مشاوره آموزشی را پیش بگیرد

منبعنمناک

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

انواع آسیب‌ فشارهای روانی را بشناسید/ معجزه ورزش و طبیعت برای کاهش استرس

استرس تاثیرات فراوانی بر انسان می‌گذارد. خواب آدمی را پریشان می‌کند، بر سلامت روان او اثر منفی می‌نهد و او را بیمار می‌کند. نتایج یک تحقیق جدید نشان می‌دهد که استرس می‌تواند به مغز هم آسیب برساند.

به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاری تسنیم، اینکه انسا‌ن‌ها گاهی دچار استرس بشوند و متحمل فشارهای روانی، پدیده عجیبی نیست. اما استرس مداوم می‌تواند بر جسم و روان انسان تاثیرات عمیقی داشته باشد.

استرس باعث خستگی ما می‌شود، ما را عصبی و زودرنج می‌کند و می‌تواند خواب ما را مختل کند. استرس دائمی حتی اشتهای انسان را کاهش می‌دهد و از میل جنسی انسان می‌کاهد.

افزون بر آن، استرس می‌تواند پیامدها و عوارض دیگری نیز به‌ همراه داشته باشد. استرس از جمله می‌تواند خطر بروز بیماری‌هایی همچون اختلال در گردش خون، اختلالات گوارشی نظیر ناراحتی معده و روده را افزایش دهد یا باعث بیماری دیابت، سکته قلبی و سکته مغزی شود.

 

تاثیر استرس بر مغز

اما تاثیر استرس بر مغز انسان چیست؟ گروهی از پژوهشگران و دانشمندان دانشکده پزشکی هاروارد در بوستون در ایالت ماساچوست به تحقیق درباره تاثیرات استرس بر مغز پرداخته‌اند.

در این تحقیق پژوهشگران روانشناسی بالینی بر روی بیش از دو هزار فرد میانسال به مدت هشت سال آزمایش کرده‌اند.

این افراد در آغاز این تحقیقات از چند منظر مورد آزمایش قرار گرفته‌اند؛ آزمایش‌هایی نظیر معاینه وضعیت روانی آنها. در عین حال قوه حافظه و قوه اندیشیدن این افراد مورد سنجش قرار گرفته است.

ورزش و گشت و گذار در طبیعت از راههای کاهش استرس است

افزون بر آن، پژوهشگران میزان کورتیزول موجود در خون این افراد را محاسبه کرده‌اند. از کورتیزول به عنوان هورمون‌ استرس‌زا سخن می‌گویند. در واقع استرس باعث افزایش سطح کورتیزول در خون آدم می‌شود.

 

نتایج پژوهش یاد شده نشان می‌دهد که افزایش کورتیزول در خون بر روی حافظه تاثیر می‌گذارد؛ هرچه مقدار کورتیزول در خون یک فرد بیشتر باشد، حافظه او ضعیف‌تر می‌شود. افزایش سطح کورتیزول در اثر افزایش استرس حتی می‌تواند باعث فراموشی شود.

دکتر جاستین ب‌. اکوفو-چویگویی، نویسنده ناظر بر این پروژه، درباره تاثیرات افزایش کورتیزول بر مغز می‌گوید: «پژوهش ما نشان می‌دهد که در افراد میانسال فراموشی و تحلیل مغز، پیش از آنکه علائم آنها نمایان شوند، آغاز شده‌اند

به باور این پژوهشگر، از این رو اهمیت بسیاری دارد که افراد راه‌هایی را برای کاهش استرس در زندگی‌شان بیابند؛ راه‌هایی مانند خواب کافی و ورزش منظم.

از آن گذشته با بهره گرفتن از تکنیک‌های آرامش‌بخش نیز می‌توان با استرس مقابله کرد. افرادی که در اثر استرس زیاد سطح کورتیزول خون‌‌شان بالا رفته است، می‌توانند به پزشک نیز مراجعه کنند. پزشکان در صورت نیاز می‌توانند با کمک دارو سطح کورتیزول خون ‌آن‌ها را کاهش دهند

منبع : تسنیم نیوز

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

سه ‌اصل سلامت روان

بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن می‌توان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغه‌های متعدد و گاه فلج‌کننده است.

سلامت روح و روان

سازمان جهانی بهداشت که هدف خود را دستیابی به عالی‌ترین سطح ممکن بهداشت برای همه مردم تعیین کرده، در اساسنامه خود در تعریف سلامت می‌گوید: «منظور از سلامت، حالت رفاه کامل جسمانی، روانی و اجتماعی است، نه صرفا فقدان بیماری یا علیلی

بر اساس این تعریف، فردی دارای سلامت روان است که: «توانمندی‌های خود را بشناسد و توانایی مقابله با استرس‌های روزمره را داشته باشد و به شکل مفید و موثری در جامعه مشارکت و فعالیت داشته باشد

هرچند بر اساس تعریف سازمان جهانی بهداشت، منظور از سلامت فقط بیمار نبودن نیست، اما هیچ راهکاری درباره اینکه چگونه می توان در تمام زمینه‌های جسمانی، روانی و اجتماعی رفاه را به دست آورد، ارائه نشده است.

البته پژوهشگران و محققان در هر دو میدان؛ یعنی بهداشت جسم و بهداشت روان، گام‌های جدی برداشته‌اند.

بروز احساسات باید به‌گونه‌ای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساس‌هایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد

اگر بخواهیم تعریفی سخت‌گیرانه برای روان سالم مطرح کنیم باید فردی را در نظر بگیریم که از هر نظر هیچ‌گونه مشکلی نداشته باشد و در شرایطی هم که در معرض استرس‌های گوناگون قرار می‌گیرد حتی به‌طور موقت، دچار مشکل نشود.

چنین افرادی علاوه بر اینکه از کیفیت زندگی خوبی برخوردارند و به خوبی زندگی می‌کنند، باید به سایر افراد در داشتن زندگی خوب کمک ‌کنند، در حالی که در جامعه امروزی، کمتر کسی را می‌توان یافت که با این تعریف، روان سالمی داشته باشد.

بیشتر افراد در برخورد با مسایل روزمره زندگی، علاوه بر اینکه مشکلاتی با شدت‌های مختلف را تجربه می‌کنند، دچار استرس‌ نیز می‌شوند. برخی از این مشکلات، زودگذر هستند و برخی نقشی ماندگارتر دارند.

اول، آرامش

بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن می‌توان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغه‌های متعدد و گاه فلج‌کننده است.

البته در دنیای امروز، هیچ‌کس بدون دغدغه و گرفتاری نیست، اما نکته مهم این است که فرد بتواند به درستی شرایط را ارزیابی و برای رفع و کاهش این نگرانی‌ها اقدام کند و در صورتی هم که مشکلات قابل‌ حل نیستند به‌گونه‌ای با آنها کنار بیاید، نه اینکه گرفتاری‌ها، عملکرد و زندگی او را تحت‌تاثیر قرار دهند و باعث سلب آرامش از او شوند.

دوم، مدیریت هیجان

از دیگر ویژگی‌های مهم سلامت روان، توانایی کنترل و بروز مناسب احساسات و هیجان‌ها است. بروز احساسات باید به‌گونه‌ای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساس‌هایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد.

همچنین انتظار می‌رود ذهن سالم بتواند محیط پیرامون خود را به‌درستی ادراک کند. انسان به کمک حواس پنجگانه، جهان را درک می‌کند، درکی که با واقعیت بیرونی هماهنگ است؛ چیزی نه بیشتر و نه کمتر از آن.

ممکن است تعجب کنید و بپرسید مگر ممکن است ادراک‌ها با واقعیت همخوان نباشند؟ بله! در برخی شرایط بیمارگونه، ممکن است فرد درکی درست از عالم خارج نداشته باشد، برای مثال صدایی بشنود یا چیزی ببیند که وجود خارجی ندارد.

البته این موضوع در صورتی غیرطبیعی خواهد بود که این مساله تکرار شود و بیش از یکی، دو بار اتفاق بیفتد.

بررسی رفتار، عینی‌ترین روشی است که با ارزیابی آن می‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد

سوم، شناخت

یکی دیگر از خصوصیات ذهن سالم، شناخت است. منظور از شناخت، مجموعه‌ای از توانایی‌های مغز شامل هوشیاری، توجه و تمرکز، حافظه، زبان و... است که هر فردی با توجه به شرایط خود از آن بهره‌مند است. سالم بودن این توانایی‌ها تامین‌کننده و نشانگر بخشی از سلامت روان ما هستند.

شاید در این نوشته همه خصوصیات یک روان سالم بیان نشده باشد، اما به بخشی از مهم‌ترین خصوصیات آن اشاره شده است.

همه توانایی‌ها و خصوصیات گفته شده خود را به صورت یک نماد بیرونی و عینی بروز می‌دهند که آن «رفتار» است.

بررسی رفتار، عینی‌ترین روشی است که با ارزیابی آن می‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد. بنابراین داشتن رفتاری متناسب با شرایط پیرامونی از اصلی‌ترین خصوصیت‌های نشانگر سلامت روانی افراد است.

شاید به همین دلیل است که علوم رفتاری همواره در کنار روانپزشکی و سلامت روان به عنوان علمی ذکر می‌شود که تلاش می‌کند با شناخت بهتر ذهن و مغز به سمت بهبود کیفیت زندگی و ارتقای سلامت حرکت کند.

 

منبع: تبیان

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰