مطالب مفید روانشناسی

مطالب مفید روانشناسی

کِی و برای چه مشکلی باید به روان شناس مراجعه کنیم؟

کِی و برای چه مشکلی باید به روان شناس مراجعه کنیم؟

زمانی اگر احوال کسی پریشان می شد، دستش را می گرفتند می بردند پیش دعانویس، برایش سرکتابی باز می کرد، طلسمی می نوشت می داد در آب حل کنند و به خوردش بدهند تا مثلا جن و پری دور شوند و آن شخص، آرامش پیدا کند. بعدتر که علم روان شناسی شناخته شد، محدود به بیمارانی خاص بود که نگاه خاصی هم نسبت به آن ها وجود داشت


هفته نامه همشهری جوان - الناز اسدی: زمانی اگر احوال کسی پریشان می شد، دستش را می گرفتند می بردند پیش دعانویس، برایش سرکتابی باز می کرد، طلسمی می نوشت می داد در آب حل کنند و به خوردش بدهند تا مثلا جن و پری دور شوند و آن شخص، آرامش پیدا کند. بعدتر که علم روان شناسی شناخته شد، محدود به بیمارانی خاص بود که نگاه خاصی هم نسبت به آن ها وجود داشت اما حالا نگاه ها تصحیح شده و همه می دانیم مراجعه به روان شناس، نیاز خیلی هایمان برای بهتر زندگی کردن است و ابایی از گفتنش نداریم.


با وجود این شناخت زیادی از فرآیند معالجه و درمان وجود ندارد. این جا کسی را که نیت کرده به روان شناس مراجعه کند، راهنمایی کردیم و برای این کار از آقای سعید بی نیاز، روان شناس، کمک گرفتیم.

چطور حلش کنیم؟

تصور غالب این است که حتما باید مشکل خاصی وجود داشته باشد تا به روان شناس مراجعه کنیم اما واقعیت این است که روان شناس ها کمک می کنند خودمان را عمیق تر بشناسیم و کیست که نیازی به شناختن و یادگرفتن خودش نداشته باشد؟ اما زمانی که احساس می کنید چیزی که نمی دانید چیست و در زندگی اجتماعی، تحصیلی، شغلی و روابط خانوادگی و عاطفی تان تاثیر می گذارد یا می دانید چیست و نمی دانید چطور حلش کنید، این نیاز، به الزام تبدیل می شود. مشکلی را که به خودتان بر می گردد، گرهی را که با دست و زبان خودتان باز نمی شود و اطرافیان جز شنیدن درددل ها کمک موثری از دستشان بر نمی آید، باید به دست روان درمانگر بسپارید.
 
اولین سوال این است که کدام روان درمانگر؟ شرط اول داشتن مجوز فعالیت است، نه مدرک روان شناسی؛ مجوزی که از سازمان نظام روان شناسی ایران یا سازمان بهزیستی اخذ شده باشد. در سایت بهزیستی، نام تمام افراد و کلینیک های مجوزدار و در سایت نظام روان شناسی، نام کلینیک های مجاز به فعالیت وجود دارد و شما وقتی مراجعه می کنید باید تابلوی معرفی بنفش رنگ بهزیستی یا سبز و زرد نظام روان شناسی را ببینید. به افرادی که در واحدهای بی نام و نشان مجتمع های مسکونی فعالیت می کنند اعتماد نکنید.


اما تشخیص
روان شناس خوب از روان شناس بد بحث دیگری است. یک روان شناس خوب برای شما، روان شناسی است که بتوانید ارتباط خوبی با او برقرار کنید، اعتماد کنید، راحت حرف بزنید و حس کنید که خوب به شما گوش می دهد و به دانشش اعتماد داشته باشید.

از نشانه های غیرحرفه ای بودن روان درمانگر این است که به جای راهکار، به شما راه حل مستقیم بدهد و امر به انجام کاری کند یا مثل بزرگ ترها بنشیند به نصیحت کردن شما، رازدار بناشد (مگر در مواقعی که مراجعه کننده قصد آسیب زدن به خود یا دیگران را داشته باشد که در این صورت موظف است به خانواده یا مرجع قانونی اطلاع دهد) سر وقتی که به شما گفته شده جلسه شروع و تمام نشود یا هر چیز دیگری که اذیتتان می کند. اگر بعد از یک یا چند جلسه چنین مواردی را تشخیص دادید، در انتخاب روان شناس تجدید نظر کنید، چون رضایت شما از روند درمان شرط لازم برای نتیجه گرفتن است.

 

مراحل درمان
توانایی مدیریت
اولین بار که رو به روی یک مشاور یا روان شناس می نشینید، سوالات روتینی از شما می پرسد: به خاطر چه مشکلی آمده اید؟ از کی شروع شده؟ چرا حالا تصمیم به درمان گرفته اید؟ در خانواده گسترده تان هم چنین مسئله ای وجود دارد؟ تا به حال پیش روان شناس رفته اید؟ و... مجموع این سوال و جواب ها شرح حال شما را می سازند که با توجه به آن، روان درمانگر روشی را برای حل مسئله در پیش می گیرد. به طور کلی دو رویکرد وجود دارد؛ نگاه اول که معتقد است ریشه همه مشکلات انسان در گذشته است، مثلا می گوید همه مشکلات رفتاری ما از رابطه با والدینمان سرچشمه می گیرند و روان شناس جلسات اول را به کنکاش در اتفاقات گذشته می گذراند تا ریشه مشکل را پیدا کند، مثل روانکاری. نگاه دوم اما به زمان حال توجه می کند و سعی می کند اکنون را بشناسد و دلایل را در آن پیدا کند؛ مثل شناخت درمانی.


هر روانشناسی با توجه به علاقه، مهارت و شخصیت خودش روشی را انتخاب می کند که به آن باور داشته باشد. مشکلات یکسان، راه حل  های متفاوت دارند. هر چند برای بعضی، راه های ثابت شده تر و مطمئن تری وجود دارد. در ادامه هر کدام از این دو روش، روان شناس به شما راهکارها و تکنیک هایی می دهد که به کار ببندید و از شما بازخورد می گیرد، در صورتی که تاثیرات مثبت و رضایت شما حاصل شود، تا رسیدن به نتیجه مطلوب ادامه می دهید.


نکته ای که باید به آن توجه کنید این است که نتیجه مطلوب همیشه رفع کامل مشکل مورد نظر نیست. نقطه پایان جلسات
مشاوره در بیشتر موارد زمانی است که مشکل به کمترین حد خودش رسیده باشد و شما به باور خود و روان درمانگرتان، «توانایی مدیریت مشکلات خود» را پیدا کرده باشید.

 

باورهای غلط
بدون هیچ معجزه ای

* اولین باور غلط شاید این است که روان شناس ها معجزه بلدند. می رویم مشکلمان را می گوییم و آن ها با چند جمله جادویی که با هیجان ادا می شود، زندگی ما را دگرگون می کنند که مسلما این طور نیست و نشانی غول چراغ جادو جای دیگری است.

* روان درمانی یک جلسه نیست، یک دوره است و دوره ها در موارد مختلف فرق می کنند. دوره های کوتاه مدت بین 8- 12 جلسه و دوره های بلند مدت بیشتر از 15 جلسه یا حتی تا پایان عمر و حوصله طول می کشند.


*
روانشناس به شما راه حل نمی دهد، راهکار و روش و تکنیک هایی را که لازم دارید معرفی می کند؛ مثلا اگر بگویید اعتماد به نفسم پایین است، نمی گوید شما که خوبی، کمک می کند با کشف توانایی هایتان، خودتان به نتیجه برسید. مثالی که می زنند این است که روان شناس مثل کسی است که چراغ می اندازد و راه را به شما نشان می دهد، این شمایید که باید قدم در راه روشن شده بگذارید و آن را طی کنید.


* شباهت بین پزشک و روان شناس، خیلی کمتر از چیزی است که در ذهن ما وجود دارد. روان شناسی بر پایه علوم انسانی است، نه تجربی. پس روان شن اس ها حق تجویز دارو ندارند، در صورتی که مشکل شدید باشد، فرد را به «
روانپزشک» ارجاع می دهند، یعنی کسی که پزشکی خوانده و متخصص اعصاب و روان است تا با کمک درمان دارویی در کنار درمان روانی مسئله حل شود. بنابراین اگر روان شناس یا مشاوری دارو تجویز کرد، تخلف کرده است.

 

مشاوره ازدواج
به درد هم می خوریم؟
پرکاربردترین خدمت روان شناسی در جامعه ما، مشاوره های پیش از
ازدواج است که مجموعه ای است که از سنجش شخصیت و سلامت روان هرکدام از طرف ها و تطبیق دادن این نتایج با طرف دیگر. برای مورد اول از دو بخش تست های شخصیت شناسی و مصاحبه استفاده می کنند، نتیجه روی یک نمودار شخصیتی یا نیمرخ روانی از فرد به دست می آید که هر قدر این نمودارها بر هم منطبق تر، نزدیک تر و به هم شبیه تر باشند، احتمال موفقیت آن زوج در ازدواج بیشتر است و روان شناس فقط با توجه به تفسیر این ها، قوت و ضعف این احتمال را اعلام می کند.
 

 
کتاب ها و فیلم ها
کتاب های زیادی برای افزایش مهارت های زندگی و شاد زیستن و... در بازار وجود دارد. لوح های فشرده که شامل سخنرانی های روان شناس های مختلف داخلی و خارجی پیرامون مسائل مختلف اند اما هرگز نباید جایگزین مراجعه حضوری شوند. 90 درصد کتاب های روان شناسی حاصل تجربه زندگی نویسنده اند که به زبان عامه نوشته شده اند و اگر بخواهیم کتابی علمی تر و دقیق تر بخوانیم، بهتر است با نظر روان شناس مطالعه کنیم.

 

تعرفه ها
می دانیم دلیل اصلی خیلی ها برای مراجعه نکردن، همین هزینه های نسبتا زیاد درمان است. تعرفه های مشاوره و روان شناسی به چیزهای زیادی بستگی دارد مثل در استان، مرکز استان یا شهرستان بودن مرکز مشاوره، تحصیلات روان شناس، عضو بودن یا نبودن در هیئت علمی دانشگاه.
هزینه در تهران برای یک ساعت، بین 65 تا 120 تومان متفاوت است. تعرفه های بیشتر در جدولی در سایت نظام روان شناسی موجود است که البته به دلیل متغیر بودن شرایط، خیلی از طرف مراکز رعایت نمی شود اما خبر خوب این که به زودی شرایطی فراهم می شود که هزینه های روان درمانی شامل خدمات بیمه شوند.



راهی برای شناخت بهتر

کاربرد تست های روان شناسی در زندگی ما گسترده است؛ از سنجش برای ورود به دبستان تا تست های انتخاب رشته، انتخاب شغل و سنجش شخصیت و... که تست های مشاوره ای در نظر گرفته می شوند. اما در محیط درمانی، روان شناس برای شناخت بیشتر و تایید تشخیص روان شناسی خودش ار تست های بالینی استفاده می کند. اما تست های مشاوره ازدواج نیاز به توضیح بیشتری دارند؛ آشنایی و ارتباط یک زوج، چه به شکل سنتی باشد، چه امروزی، رسیدن به شناخت منطقی و دور از احساسات و کشش های درونی لازم است.


این شناخت همیشه با معاشرت به دست نمی آید و ابعاد مختلف شخصیت طرف مقابل گاهی تا سال ها می تواند ناشناخته بماند. تحلیل تست های روان شناس به فرد کمک می کند خودش و طرف مقابل را بهتر بشناسد و به کنار هم قرار گرفتنشان منطقی تر فکر کند.


حتما در محیط دانشگاه و کار و... دیده اید که دو نفر شخصیت های خوب و نرمالی دارند اما نمی توانند با هم دوست صمیمی باشند، چون وجوهی از شخصیت هایشان با هم تطابق ندارد؛ مثلا یکی درونگرا و دیگری برونگراست و مگر نه این که برای انتخاب مهمی مثل انتخاب همسر، باید همه توان خود را برای کم کردن ریسک های انتخاب به کار برد؟

 

 

منبع : برترینها

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی؛ از واقعیت تا تخیل

هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی؛ از واقعیت تا تخیل
گاهی مسائلی درباره
هیپنوتیزم بیان می شود که ریشه در واقعیت ندارد و تنها برداشتی از تصورات و تخیلات افراد است؛ به ویژه اینکه در فیلم های سینمایی و برخی نمایش های سرگرمی، نمونه هایی از هیپنوتیزم نشان داده می شود که باعث می شود افراد باور کنند کسی که توانمندی هیپنوتیزم کردن دارد، چه کارها که نمی تواند بکند!


فصلنامه
روانپزشکی و جامعه: واژه هیپنوتیزم همواره برای افراد مختلف واژه ای جذاب است. گاهی مسائلی درباره هیپنوتیزم بیان می شود که ریشه در واقعیت ندارد و تنها برداشتی از تصورات و تخیلات افراد است؛ به ویژه اینکه در فیلم های سینمایی و برخی نمایش های سرگرمی، نمونه هایی از هیپنوتیزم نشان داده می شود که باعث می شود افراد باور کنند کسی که توانمندی هیپنوتیزم کردن دارد، چه کارها که نمی تواند بکند! آیا باید از چنین کسی ترسید؟ آیا او می تواند ما را مجبور به انجام کارهای خاصی بکند؟ آیا می تواند به اسرارمان پی ببرد؟


سوال هایی از این دست پیوسته با واژه هیپنوتیزم همراه است. به نظر من یکی از علل مهم این گونه سوال ها و تصورها و همچنین دلیل مهم جذابیت این واژه، رازآلود بودن و شفاف نبودن آن است. تصور سفر در زمان، دیدن محل هایی در نقاط مختلف دنیا و نمونه هایی از این دست، از جذابیت های هیپنوتیزم است و از طرف دیگرترس از لورفتن اسرار، ترسِ از دست دادن کنترل بر رفتار و همچنین گم شدن در عالم هیپنوتیزم، از جمله ترس هایی است که از شیرینی مزایای آن نزد افراد می کاهد.


در این مقاله سعی می کنیم در حد حوصله مخاطب و به زبانی ساده و قابل فهم و با پرهیز از لغات علمی سخت، به تعریفی درست از این تکنیک پرداخته و گامی کوچک در جهت شناخت درست هیپنوتیزم و تصحیح باورهای نادرست درباره آن برداریم.

 

هیپنوتیزم چیست و چه نیست؟
حتما بارها برای شما اتفاق افتاده است که در حال انجام کاری باشید و تمام تمرکز و حواستان جلب آن کار باشد؛ به شکلی که متوجه اتفاقات اطراف خود نشوید. در این حالت شما در حالت هیپنوز هستید. در حقیقت هیپنوز عبارت است از تمرکز کامل روی یک اتفاق، یک نقطه یا یک صدا.

از نظر علمی باید گفت هیپنوتیزم تکنیکی است که در مسائل روانشناسی و مسائل مربوط به ذهن و روان کاربرد دارد. واژه هیپنوتیزم با خواب مصنوعی با یکی از گرایش های مهم روانشناسی به نام «روانکاوی» ارتباطی تنگاتنگ دارد و در حقیقت می توان گفت هیپنوتیزم می تواند یکی از تکنیک های روانکاری باشد. در روانکاوی انسان دارای دو سطح ادراکی هشیار و ناهشیار یا خودآگاهی و ناخودآگاهی، است. در برخی منابع این تقسیم بندی بدین شکل است: هشیار، نیمه هشیار و ناهشیار.


سطح هشیاری یا خودآگاهی، سطحی است که در آن فرد در حالت درک کامل محیط و اتفاقات اطراف است و به قول عوام بیداری نام دارد. در این سطح افکار و مسائل داخلی ذهن فرد رفتار او را کنترل و اداره می کنند؛ مثلا فرد تصمیم می گیرد غذا بپزد.


سطح ناهشیار سطحی است که فرد ارتباط خود را با محرک های محیطی و اتفاقات اطراف از دست می دهد یا رفتاری از فرد سر می زند که دلیل آن در ذهن او شکل نگرفته و معمولا خود او متوجه نمی شود که چرا آن کار را کرده است. مثلا ممکن است بارها برای شما اتفاق افتاده باشد که ناگهان احساس اضطراب و دلشوره کنید. بهترین مثال برای عالم ناهشیار، عالم خواب یا زمانی است که در خواب به سر می برید. در این هنگام بر اتفاقاتی که در ذهن شما می افتد و تصاویری که در رویا می بینید، کنترلی ندارید.


به عبارت ساده تر عالم هشیار زمانی است که شما می فهمید و متوجه امور هستید و قدرت کنترل دارید؛ اما در عالم ناهشیار کاملا برعکس، نه متوجه اتفاقات اطراف هستید و نه قدرت کنترل دارید.


زمانی که بدن شما برای خواب آماده می شود و شما به حالت خواب می روید، سطح هشیاری شما به شکل ناگهانی کاهش نمی یابد؛ بلکه به شکلی تدریجی بدن و مغز از سطح هشیاری کامل به سمت ناهشیاری و خواب حرکت می کند؛ گرچه در برخی افراد ممکن است این روند سریع تر باشد. تنها در حالت بیهوشی و ضربه به سر است که ممکن است فرد درجا بیهوش شود.

 

برای درک بهتر مطلب می توان افرادی را مثال زد که برای عمل جراحی آماده می شوند. حتما دیده اید که پزشک بیهوشی از فرد می خواهد شروع به شمردن کند. زمانی که فرد شروع به شمردن می کند، صدایش کم و کمتر می شود هشیاری اش نیز کم کم از بین می رود.


زمانی که به خواب می روید نیز بدن به همین شکل عمل می کند. اما نکته اینجاست که هم زمان با پیش رفتن ذهن به سمت کم شدن هشیاری، بدن شما نیز شروع به شُل شدن می کند و در اصطلاح انگلیسی «ریلکس» می شود. مهم این است که هرچقدر بدن شما در حالت آرامش و شُل شدگی بیشتری قرار گیرد، ذهن راحتتر می تواند به سمت خواب و کاهش هشیاری حرکت کند.

 

اما هدف از توضیح این قسمت چه بود؟ حتما متوجه شده اید زمانی که می خواهید بخوابید، لحظاتی هرچند کوتاه وجود که سر و صدای محیط اطراف را می شنوید و متوجه می شوید که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است؛ اما بدن شما قدرت حرکت ندارد و ذهن نیز خیلی نگران اطراف نیست. این زمان و این مرحله، مرحله ای است که شما در وضعی بین خواب و بیداری قرار گرفته اید. در این وضع بدن نه کاملا خواب است و نه بیدار. در حقیقت باید گفت هیپنوتیزم به شما کمک می کند در این شرایط قرار بگیرید.

 

خصوصیات این مرحله:
در این مرحله که می توان آن را نیمه هشیار نامید، ذهن و بدن تغییرهایی می کنند. یکی از تغییرهای مهم کاهش مقاومت بدن و ذهن است. افراد در حالت هشیاری ذهن خود، همواره در برابر اتفاقات جدید برخوردی مقاومتی دارند وبه مسائلی فکر می کنند که به آنها «فاکتورهای انتقادی» می گویند (این کار را نکن، آن کار را بکن، اگر نشود چه می شود؟ و سوال هایی که با اما و اگرهای زیادی همراه اند و تنها خصوصیتشان این است که جلوی تجربه های جدید مقاومت می کنند).


در حالت نیمه هشیار (جز در افرادی که درگیر مسائل خاص ذهنی و روانی هستند) این فاکتورهای انتقادی به ضعیف ترین حد خود می رسند. در این حالتذهن آماده پذیرش مسائلی است که با آنها برخورد می کند.


نمونه ملموس دیگری که می توان برای درک بهتر مثال زد، افرادی هستند که در حالت شوک ناشی از تصادف قرار می گیرند. در این حالت معمولا افراد به دستورها و خواسته های دیگران مقاومت کمتری نشان می دهند و احتمال اینکه آن دستورات را پذیرند و اجراکنند، بیشتر است.
یک هیپنوتیزم گر ماهر به شما کمک می کند در این مرحله نیمه هشیاری قرار بگیرید تا مقاومت ذهنی شما کم شود و ذهنتان برای دریافت دستورهای جدید آماده شود. همین نکته برای برخی افراد این شبهه را ایجاد می کند که در حالت هیپنوتیزم در مقال فرد هیپنوتیزم کننده کاملا بی دفاع می شوند و در معرض سوءاستفاده های گوناگون (از حرف کشیدن گرفته تا رفتارهای دیگر) قرار می گیرند. در ادامه سعی می کنیم تمام این شبهه ها و اشتباه ها در شناخت هیپنوتیزم را برای خواننده از بین ببریم.

 

سوالات متداول:
1. در شرایطی که ما هیچ کنترلی روی خود نداریم، چطور می شود نگران اتفاقی بد نبود؟
پاسخ: باید همیشه به یاد داشته باشید که حتی در عمیق ترین حالت هیپنوتیزم نیز ذهن شما خاموش نمی شود و همیشه کنترلگر نهایی ذهن شماست؛ نه تلقینات فرد هیپنوتیزم کننده. به عبارت دیگر در شرایط هیپنوز ممکن است مقاومت ذهنی شما کم شود؛ اما هیچگاه صفر نمی شود. این بدان معناست که اگر در حالت هیپنوز دستوری به شما داده شود که با باورهای واقعی و عمیق شما مخالف باشد، آن دستور هیچگاه اجرا نمی شود؛ اما اگر آن دستور رفتاری از شما بخواهد که باور عمیقی به پرهیز از آن ندارید و تنها به دلیل همان فاکتورهای انتقادی که توضیح داده شد، از انجام آن اجتناب می کنید، احتمال عمل به آن دستور در حالت هیپنوز بیشتر می شود.


برای درک بهتر به مثالی توجه کنید. فردی را در نظر بگیرید که برای ترک سیگار به هیپنوتیزم روی می آورد. اگر این تصمیم فرد تنها به دلیل فشار دیگران باشد و خودش از ته دل تمایلی به
ترک سیگار نداشته باشد، حتی اگر در حالت عمیق هیپنوز نیز قرار بگیرد، تلقین اثری در سیگار کشیدن وی نخواهدداشت؛ اما اگر خود فرد به این باور رسیده باشد که سیگار را کنار بگذارد و به دلیل سختی ترک عادت موفق به انجام این کار نشده باشد، هیپنوز کمک کننده خواهدبود.


پس تا زمانی که شما واقعا چیزی را نخواهید، حتی در
حالت هیپنوز نیز این اتفاق نخواهدافتاد.

 

2- آیا می شود بدون اینکه متوجه باشیم و بخواهیم، هیپنوتیزم شویم؟
پاسخ: با توجه به پاسخی که به سوال اول داده شد، باید گفت تا زمانی که شما نخواهید و در برابر
آرامش ذهنی مقاومت کنید، احتمال هیپنوز شدن کم است. در شرایطی که فرد هیپنوتیزم کننده بتواند این مقاومت را با تکنیک های ویژه دور بزند، احتمال هیپنوزشدن شما وجود دارد. معمولا این وضعیت با اعتماد متقابل شما به شدت گره خورده. منظور از اینکه فرد بتواند مقاومت شما را دور بزند، بیشتر هنگام درمان است که فردِ رو به روی شما متخصص مسائل روانی است و می تواند اعتماد شما را جلب کرده، سپس وارد روند هیپنوز شود.

 

3- آیا در حالت هیپنوتیزم ممکن است به موضوعی اعتراف کنیم؟ ممکن است رازی را برملا کنیم؟
پاسخ: احتمال آن بسیار ناچیز است؛ چون ذهن از ورود به مسائلی که ممکن است برایش خطر ایجاد کند، پرهیز می کند؛ مگر اینکه ذهن ناهشیار شما تشخیص دهد که راز شما آنقدرها هم که در حالت عقلانی خطرناک به نظر می رسد، خطرناک نیست.
 
4- اگر در حالت هیپنوتیزم گم شویم چه می شود؟
پاسخ: گم شدن در حالت هیپنوتیزم زاده توهمان و تصورات سینمایی است. چنین اتفاقی در عالم واقعی نمی افتد.
البته ذکر این نکته بسیار مهماست که چون در هیپنوتیزم درمانی، فرد در حالت نیمه هشیار با ترس ها و مسائل و مشکلات ذهنی خود رو به رو می شود، ممکن است درگیر مسائل روانشناختی و واکنش های هیجانی و عاطفی شدیدی شود؛ به همین دلیل به هیچ وجه پیشنهاد نمی شود این نوع هیپنوتیزم جز با نظارت درمانگری حرفه ای و آشنا به مسائل روانی انجام گیرد. موضوع هیپنوتیزم نمایشی و خودهیپنوتیزم  از این بحث  جداست.


تنها اتفاقی که ممکن است هنگام ناتوانی از کنترل ذهن در حالت هیپنوتیزم برای فرد رخ دهد، این است که هیپنوتیزم گر نتواند وی را در حالت بینابین نگه دارد و فرد هیپنوتیزم شده به خوابی عمیق فرو برود. در این موقعیت نیز فرد مانند هر زمان دیگری که به خواب رفته عمل می کند. به عبارت ساده تر اگر فرد از دست هیپنوتیزم گر رها شود، می خوابد و پس از مدتی بیدار خواهدشد.

 

5- آیا وقتی هیپنوتیزم می شویم دیگر متوجه چیزی نمی شویم؟
پاسخ: این اتفاق بارها برای خود من افتاده است که مراجعه کننده پس از هشیارشدن ادعا کند هیپنوز نشده و تمام مدت صداهای اطراف را می شنیده است. وقتی از آنها درباره تصورشان از هیپنوتیزم می پرسم، با این جواب رو به رو می شوم که حالتی است که من هیچ چیزی نمی شنوم و حس نمی کنم و پس از بیدارشدن مشکلم حل می شود. این هم از جمله مسائلی است که به دلیل نمایش های نادرست وارد ذهن مردم شده است.


جلال خادمی، دانشجوی دکتری در روانشناسی رشد، آکادمی
ABO فنلاند، مدرس دانشگاه در اران

 

منبع‌ : برترینها

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

شیوه های کار در روانشناسی بالینی

شیوه های کار در روانشناسی بالینی

در خانواده درمانی تمام اعضاء یک خانواده به عنوان تک اعضای یک سیستم حرکت می کنند. در ابتدای روابط ، مشکلاتی حضور دارند که تاب و توان یکایک اعضا را سلب کرده اند .

 

چه وقت مراجعه به روان شناس ضروری می شود ؟

درمان اختلالات روانی به همان اندازه مهم و حقیقی است که درمان بیماری های جسمی . حتی در بسیاری از اوقات نمی توان اختلالات جسمی را از اختلالات روانی جدا کرد. طبق آمار جسمی سازمان بهداشت جهانی علت بیش از نیمی از بیماری های جسمی ناراحتی های روانی است که در مدت طولانی با ایجاد اختلال در کارکرد طبیعی بدن مشکلات و دردهای سمی را به وجود می آورند . طبعاً هر نوع فشار روانی را نمی توان بیماری خواند و کمتر کسی به محض برخورد با یک بحران روانی فوراً به روان شناس رجوع می کند .

در مورد رجوع به روان شناس به خاطر درمان بیماری های روانی نیز مثل اختلالات جسمی ، هرکسی مدتی را به مدارا با آن آزردگی می پردازد و هنگامی که فشار آن زیادتر از توان تحمل می شود به توصیه ی اطرافیان سعی می کند با استفاده از ویتامین های لازم ، مصرف نوشیدنی های گرم و استراحت ، به بهبود خود کمک کند؛ ولی اگر در عرض دو الی سه روز بهبودی حاصل نشد به پزشک معالج خود رجوع می کند.

اولین قدم به سمت بهبودی و تسلط یافتن بر اختلالات روانی نیز همین طور است. تشخیص این که چه زمان مراجعه به روانشناس ضروری می شود به عهده خود فرد است، یعنی زمانی که فرد نیاز به کمک تخصصی را احساس می کند به روانشناس رجوع می کند.

این نکته به این معنی است که افرادی به روان شناس رجوع می کنند که توان تشخیص دارند و می دانند مسئله ای دارند که باید حل شود. به طور کلی روان درمانی شیوه ای است برای کمک به آن دسته از افرادی که در آن تشخیص و مقابله با آزردگی های روانی را از دست نداده اند و شیوه ای است برای ایجاد و از بین بردن چیزهایی که رشد فرد را محدود می کنند. اکثراً وقتی اختلالات به شکل کهنه در می آیند ، یعنی زمانی که فرد بدون توجه به آنها فقط " می سوزد و می سازد" و یا راه حل هایی که اختیار می کند به اندازه کافی مؤثر نمی افتند ، رفته رفته بحران اولیه شکل مزمن به خود می گیرد و در کنار خود بسیاری از اختلالات دیگر را می سازد که دیگر عنان زندگی را از انسان گرفته و زندگی را تلخ می کنند. یک روان شناس در درجه اول ، مشاور بهداشت روانی است.

ضرورت رجوع به روانشناس آن وقتی است که فرد احساس کند درکاری و یا در حل مشکلاتی احتیاج به کمک تخصصی دارد. روانشناسان تنها به مداوای بیماری نمی پردازند . آیا کسی که به خاطر مشکل تمرکز فرزندش در مدرسه یا به خاطر امور تربیتی فرزندش یا به خاطر اختلافات خانوادگی اش راه هایی را خود آزمایش کرده ولی نتایج مطلوب را نگرفته است ؛ و یا کسی که در مورد روابطش با کار ، با همکاران ، دوستان وغیره با مشکلاتی روبرو است ؛ و یا کسی که در مورد انتخاب شغل آینده مردد است ، احتیاجی به کمک تخصصی ندارد؟ طبیعی است که برای همه این امور می توان به روان شناس مراجعه کرد.

 

شیوه های کار در روانشناسی بالینی

روان شناسی بالینی و یا کلینیکی یکی از شاخه های کار در روانشناسی است که منحصراً به شناخت و مداوای بیماری های روانی می پردازد. این نکته به این معنا نیست که آدم باید مبتلا به اختلالات شدید روانی باشد و یا علائم شدید بیماری از خود نشان دهد تا برای مداوای آنها به مطب روانشناس رجوع کند. هر فردی در رابطه ای متقابل با محیط زندگی اش به سر می برد و مدام در حال تأثیر گذاری و تأثیر گرفتن از محیط زندگی اش است. به این معنا هر فردی دارای یک دنیای درون و یک دنیای بیرون است که شکل دادن به هر دوی آن دنیا ها با روابطی که خاص خود آن فرد هستند و توسط افکار ، احساسات و رفتارهای وی ساخته و به کار گرفته می شوند صورت می گیرد.

با این توصیف بسیاری از اوقات در راه ایجاد تعادل بین این دو دنیا چیزهایی سخت جانی می کنند و توان انسان را بیش از حد محدود کرده و فشارهای زیادی را به وجود می آورند که برای حل آنها انسان احتیاج به کمک پیدا می کند. اشکال این گونه کمکها بسیار متقاوت است .

این کمک می تواند به صورت گپی از ته دل و حمایتی واقعی از طرف دوستی که واقعاًً دوست است صورت بگیرد و گاهی از اوقات این کمک حتماً باید به صورت کمکی تخصصی و توسط متخصص باشد. در کار بالینی سه شکل اصلی برای برگزاری جلسات روان درمانی وجود دارد که بنا به نوع مشکل ، هر مراجعه کننده با یکی و یا با هر سه شکل این کار آشنا می شود. این سه شکل در زیر قدری توضیح داده شده اند.

 

روان درمانی فردی

منظور از روان درمانی فردی شکلی است که فرد با روان درمانگر خود در جلسات ملاقاتی که فقط آن دو در آن شرکت می کنند حضور می یابد . در روان درمانی فردی این امکان فراهم می آید که فرد با احساسات و افکار خود آشنایی عمیق بیابد ، به علت وجود آنها پی ببرد ، روابط فردی خود را با دیگران و با چیزهایی که زندگی جمعی را می سازند آشکارتر درک کرده و آنها را بهتر بشناسد و در نگاه کلی شخصیت خود را بهتر درک کند. تنها بعد از این مرحله است که فرد می تواند برای رفع مشکلاتی که وی را فرسوده کرده اند اقدام کند، بدون اینکه مانند گذشته دائماً حالت ضعف ، ناتوانی ، درد ، خودخوری ، سرکشی ، پرخاش و خشونت و غیره جلوی رفع مشکلاتش را بگیرند.

سرعت و شکل رفع مشکلاتی که هر شخصی برای کنار آمدن با آنها به روانشناس رجوع می کند از فرد تا فرد متفاوت است. ولی به صورت کلی می توان گفت که رهایی ا زمشکلات یعنی یادگیری جدید، یعنی یادگیری چیزها و روابط به نوعی دیگر ، به نوعی که فرد ، دست وابسته ، اسیر مسائلش نباشد. این یادگیری روندی است که سرعت و کیفیت آن در جریان روان درمانی کاملاً به عهده ی خود فرد است و روان درمانگر به حکم کسی است که تشریح این راه ، نحوه شروع آن ، پیش بردن آن و به سرانجام رساندن آن را حمایت می کند.

 

روان درمان گروهی

روان درمانی گروهی شکل دیگری از روان درمانی است که برای مسائل معینی برقرار می گردد و معمولاً شکل پیشرفته تری نسبت به روان درمانی فردی دارد. برای تشخیص این که روان درمانی گروهی به درد چه کسی می خورد هر فردی تعدادی جلسات روان درمانی فردی را پشت سر می گذارد و سپس می تواند به جمعی از کسانی که همان مشکلات را دارند بپیوندد.

در این حال اعضاء شرکت کننده در گروه رفته رفته نزدیک هر عضو دیگر شده و هر عضو گروه از حمایت کنترل شده ی اعضای گروه برخوردار شده و تمام نقش های جدید و چیزهایی را که می خواهد یاد بگیرد تا به رابطه بهتری با دنیای درون و دنیای بیرون خود دست بیابد درتمرین با دیگران ، آنها را در خود درونی می کند.

 

مشاوره خانوادگی و خانواده درمانی

در خانواده درمانی تمام اعضاء یک خانواده به عنوان تک اعضای یک سیستم حرکت می کنند. در ابتدای روابط ، مشکلاتی حضور دارند که تاب و توان یکایک اعضا را سلب کرده اند . هرکدام از اعضای خانواده علیرغم تلاشهای بسیارشان برای کنترل دامنه ی مشکلات رفته رفته به جایی رسیده اند که نمی توانند با یکدیگر و به عنوان تک تک اعضای یک سیستم مشکلاتشان را حل کنند. بلکه هر کدام با رفتارشان باعث پایدار ماندن مشکلات و سخت تر شدن آنها می شوند. در این حال مهم است اشاره شود که در اینجا چیزی به عنوان تقصیر و یا گناه وجود ندارد و اصلاً مهم نیست که چه کسی مسبب مسائل شده است . بلکه هدف اول در خانواده درمانی فهمیدن نقش تک تک اعضای خانواده برای برنامه ریزی و ایجاد تغییرات لازم است.

 

در این شکل از روان درمانی ، خانواده به عنوان یک سیستم حضور دارد و می آموزد که راهها و نظم های جدیدی ایجاد کند و آنها را به کار بسته تا این روابط جدید جانشین روابط قبلی شوند. خانواده به عنوان یک سیستم می آموزد تا به جای سرپوش گذاشتن بر مشکلات که تنها موجب پا برجا نگاه داشتن آنها می شود برای یکایک مشکلات ، راههای جدیدی بیابد . طبیعی است که شناخت پیدا کردن تک تک اعضا خانواده از روندهای فکری ، احساسی و رفتاری خود و درک نقش و موقعیت خود به عنوان یک عضو از سیستم خانواده در تمام طول روان درمانی نقش اساسی بازی می کنند. مشکلات آموزشی و تربیتی که پدر و مادر و فرزندانشان با آن روبرو می شوند نیز در این شیوه کار بالینی به نحو بهتری نسبت به اشکال دیگر روان درمانی نتیجه می دهد.

 

منبع : عصرایران

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

آیا هیپنوتیزم خطرناک است؟

آیا هیپنوتیزم خطرناک است؟

رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران با اشاره به اینکه بعضی هیپنوتیزم و خواب را یکی میدانند تصریح کرد: هیپنوتیزم حالت تغییر یافته هوشیاری است.

علی شریفی در همایش ملی دانشجویی هیپنوتیزم و علوم وابسته که در آمفی تئاتر دانشکده علوم دانشگاه فردوسی برگزار ‌شد، با بیان اینکه به دلیل پیدا نشدن واژه‌های بهتر ما کلمات را اشتباه به کار می‌بریم گفت: یکی از همین غلط‌های مشهور واژه‌هایی است که برای هیپنوتیزم به عنوان معادل قرار می‌گیرد.

وی با اشاره به اینکه میزان هیپنوتیزم‌پذیری در افراد متفاوت است، افزود: حدود هفت تا 10 درصد مردم بیشترین هیپنوتیزم‌پذیری، 20 درصد کمترین و 48 درصد متوسط هیپنوتیزم‌پذیری را دارند.

شریفی اضافه کرد: البته افرادی که از لحاظ روانپزشکی سرکوب شده هستند، هیپنوتیزم‌پذیر نیستند

رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران با بیان اینکه تمرکز سنگ‌بنای هیپنوتیزم است تصریح کرد: وقتی روی مساله‌ای آنقدر تمرکز کرده‌ایم که متوجه اطراف خود نمی‌شویم، بیشتر مستعد هیپنوتیزم‌پذیری هستیم.

شریفی با اشاره به اینکه انفکاک (تجربه و گسستگی) یکی دیگر از شرایط هیپنوتیزم است، افزود: هرگاه یکی از حس‌های پنج‌گانه ما با حالت‌ معمولی خود تفاوت پیدا کند، وارد مرحله انفکاک شده‌ایم.

وی ادامه داد: سومین شرط هیپنوتیزم که فاکتور مهمی هم می‌باشد، افزایش قدرت پذیرش است؛ یعنی مطالبی که مطلوب و منطقی هستند، خیلی راحت پذیرفته می‌شوند

رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران با بیان اینکه درمانگر کمک می‌کند زودتر و بهتر در حالت هیپنوز قرار بگیریم گفت: درمانگر قدرت خاصی ندارد و فقط می‌داند از این علم چگونه بهتر و هنرمندانه‌تر استفاده کند.

وی با اشاره به اینکه بعضی فکر می‌کنند، هیپنوتیزم کاری اجباری و تحمیلی است، تصریح کرد: اگر کسی نخواهد و با درمانگر همکاری نکند، هیچ‌وقت هیپنوتیزم نمی‌شود.

رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران اضافه کرد: قدرت هیپنوتیزم‌پذیری در افراد مریض و ضعیف کم نمی‌شود زیرا این یک کار ارادی است.

شریفی گفت: هیپنوتیزم به تنهایی باعث درمان نمی‌شود، بلکه باید با تلقینات مناسب همراه باشد اما در مورد اضطراب، دیده شده که به طور مشخصی با هیپنوتیزم شدن میزان آن کم می‌شود.

رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران با بیان اینکه هیپنوتیزم خطرناک نیست تصریح کرد: در صورتی هیپنوتیزم به یک خطر تبدیل می‌شود که توسط شخصی آماتور اجرا شود.

در ادامه این مراسم، مهدی فتحی، دبیر انجمن هیپنوتیزم ایران، با بیان اینکه اخلاق اولویت اول در علم هیپنوتیزم است تصریح کرد: بدون اخلاقیات هیپنوتیزم هیچ ‌ارزشی ندارد؛ استفاده‌های ابزاری که از هیپنوتیزم صورت می‌گیرد، باعث می‌شود به این علم آسیب‌های جدی وارد شود.

وی ادامه داد: در حال حاضر هیپنوتیزم جایگاه خود را در بین علوم مختلف پیدا کرده و دیگر به آن به چشم جادو و خرافه نگاه نمی‌شود.

دانشیار دانشگاه علوم پزشکی مشهد با اشاره به اینکه ایران در بین کشورهای آسیا در زمینه هیپنوتیزم رتبه اول را دارد، افزود: در مجامع بین‌المللی هم جزو بهترین‌های کنگره بین‌المللی است

فتحی اضافه کرد: کنگره بین‌المللی هیپنوتیزم در اواخر فروردین ماه با حضور 20 سخنران خارجی در تهران برگزار می‌شود.

فتحی با بیان اینکه اگر فکر کنیم هیپنوتیزم قدرت ماورا طبیعه است، کاملا اشتباه است گفت: هیپنوتیزم یک حالت مغزی است که هم در درمان و هم در فن ارتباط از آن استفاده می‌شود.

وی افزود: در حال حاضر پنج تا شش هزار درمانگر هیپنوتیزم داریم اما اگر همین درمانگران هم مراقب نباشند، این علم می‌تواند به یک ابزار خطرناک تبدیل شود.

دبیر انجمن هیپنوتیزم ایران با اشاره به اینکه باید هیپنوتیزم علمی را از غیرعلمی جدا کنیم، تصریح کرد: هیپنوتیزم در دست درمانگر مانند تیغ در دست جراح است که اگر درست استفاده نشود عواقب خیلی زیادی دارد

وی اقبال پژوهشی به هیپنوتیزم مطلوب دانست و گفت: در حال حاضر 70 پایان‌نامه در زمینه هیپنوتیزم یا دفاع شده و یا در حال اجراست.

فتحی با بیان اینکه انجمن هیپنوتیزم از سال 1368 با مجوز وزارت کشور به دنبال ارائه مستندات برای اثبات این علم است افزود: در سال 1380 انجمن علمی هیپنوتیزم با مجوز وزارت بهداشت فعالیت خود را به طور رسمی‌تر آغاز کرده است.

همچنین فروزان پاسالار ، عضو انجمن علمی هیپنوتیزم ایران با بیان اینکه هر بیماری که به دلیل اضطراب باشد، با هیپنوتیزم درمان می‌شود گفت: هیپنوتیزم در درمان بسیاری از بیماری‌ها کاربرد دارد

پاسالار با اشاره به اینکه اگر پزشک بهترین دارو را برای بیمار خود بنویسد، اما نتواند ارتباط خوبی با او داشته باشد، تمام زحماتش هدر می‌رود، تصریح کرد: پزشکان باید بتوانند به خوبی از تکنیک‌های درمانی استفاده کنند.

وی با بیان اینکه اختلالات اضطرابی با هیپنوتیزم درمان می‌شوند گفت: فوبیا، اضطراب منتشر (مانند حالت مریضی در ایام امتحانات) و اختلالات پس از ضربه از جمله این اختلالات هستند.

پاسالار ادامه داد: برای بیماری‌های پوستی مانند زگیل، سوختگی، خارش و تزریقات بدون درد هم می‌توان از هیپنوتیزم استفاده می‌شود.

وی یکی دیگر از درمان‌های هیپنوتیزم را در جراحی دانست و افزود: هیپنوتیزم هم قبل از جراحی برای آرامش دادن به بیمار و هم در حین جراحی برای داشتن جراحی بدون درد و بیهوشی به کار می‌رود.

پاسالار با اشاره به این که در مسائل مربوط به مامایی نیز از این علم استفاده می‌شود، گفت: زایمان بدون درد،‌ استفراغ‌های دوران بارداری و دیسموره(دردهای عادت ماهیانه) را به راحتی می‌توان با هیپنوتیزم کنترل کرد.

عضو انجمن علمی هیپنوتیزم تصریح کرد: در دندانپزشکی هم برای اعمال بی‌حسی، کنترل درد، بزاق و خون‌ریزی، باز کردن فک و ناراحتی‌های پس از دندانپزشکی از هیپنوتیزم استفاده می‌شود

وی با بیان اینکه هیپنوتیزم از لحاظ طبی باعث بهبود سرطان نمی‌شود خاطرنشان کرد: با این حال می‌توان برای تحمل عوارض شیمی‌درمانی، ‌افزایش امید و اعتماد به نفس از این علم استفاده کرد.

عضو انجمن علمی هیپنوتیزم ایران با اشاره به اینکه هیپنوتیزم تاثیر بسیار زیادی در درمان بیماری‌های داخلی دارد، افزود: کنترل فشار خون اولیه و سندروم روده تحریک‌پذیر از جمله این بیماری‌ها هستند که به هیپنوتیزم بسیار خوب جواب دادند.

پاسالار با بیان اینکه کار با کودکان نیازمند علاقه خاص با آنان است خاطرنشان کرد: شب ادراری، ناخن جویدن، انگشت مکیدن در کودکان را به راحتی می‌توان با هیپنوتیزم درمان کرد.

وی اضافه کرد: هیپنوتیزم در بیماری‌های اختلالات خوردن، اختلالات کندن مو، اختلالات خواب و ترک سیگار هم کاربردهای زیادی دارد.

پاسالار تاکید کرد: نمی‌توان با هیپنوتیزم هیچ کاری برای اشکالات جسمی انجام داد ولی برای حواشی بیماری کارهای بسیار خوبی می‌توان انجام داد.

منبع : تی نیوز

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

ازدواج درمانگاه نیست

در سال‌های اخیر یکی از چهره‌های صاحب نام و نظر در موضوعات اجتماعی و از جمله ازدواج، حجت‌الاسلام و المسلمین مرادی بوده است.

وی که بیش از محافل عمومی در گعده‌های جوانی و محفل‌های خودمانی اجتماعی حضور می‌یابد، در سال‌های اخیر توانسته با نظرات متفاوت و به‌روز خود نظر بسیاری را به خود جلب کند. این روحانی از سویی در رسانه‌ها نیز به راحتی و بدون تشریفات حضور می‌یابد و تلاش می‌کند راهی برای شناساندن نظر واقعی دین به جوانان نشان دهد. آنچه در پی می‌آید، نگاهی گذرا به دیدگاه‌های حجت‌الاسلام مرادی در خصوص ازدواج و موضوعات مربوط به آن است.


چشم باز انتخاب کن!
یکی از پرسش‌های اساسی  ازدواج ، نوع نگاه‌ها به این پدیده است. در ابتدای امر باید این نکته مطرح شود که راه درست و قابل اطمینان برای رسیدن به یک ازدواج موفق و سالم چیست و چطور می‌شود به این راه دست یافت؟ انتخاب آگاهانه و دور از هیجانات، تنها راه درست و قابل اطمینان برای رسیدن به یک ازدواج موفق و زندگی عاشقانه است. اگر کسی به قصد رسیدن به ازدواج موفق و عاشقانه، از راه انتخاب آگاهانه و خردمندانه حرکت کند و خدای نکرده به هر علتی قبل یا بعد از ازدواج، متحمل رنجی شود، در پیشگاه خدا معذور و مغفور است ان شاءالله، وگرنه هم کامش تلخ شده و هم باید به خدای متعال بابت تلخ کامی‌هایش پاسخ دهد.

 
شناخت همسر زمان‌بر است
فرایند شناخت کامل همسر و هم زبانی و تفاهم با او پروسه‌ای طولانی دارد و مراحل تکمیلی آن در ایام پس از ازدواج بین ۶ ماه تا ۳ سال پس از ازدواج وتشکیل خانواده اتفاق می‌افتد. ازدواج با برخی افراد ریسک بسیار زیادی دارد و از آغاز آشنایی قابل پیش بینی است و صرف ابراز علاقه، چیزی را عوض نمی‌کند. این گونه ازدواج‌ها در تمام موارد به شکست اعم از طلاق و جدایی و سردی روابط و... منجر می‌شود. راهکار عاقلانه و مطمئن حذف انتخاب‌های نادرست است. بسیاری از طلاق‌ها قبل از انتخاب همسر قابل پیش بینی است یعنی ما می‌توانیم تشخیص دهیم این دختر و پسر اگر ازدواج کنند ازدواج موفقی ندارند. یکی از خردمندانه‌ترین راه‌ها این است که بچه‌های ما انتخاب همسر را یاد بگیرند. انتخاب درست همسر هم ملزوماتی دارد.


سبک زندگی مومنانه یا مهریه نجومی؟
سبک زندگی در تعریف ایرانی‌اش یعنی روش زندگی مومنانه. امروز نگاه و عمل جاهلانه در برخی از روش‌های زندگی ما نمود پیدا می‌کند. متأسفانه برخی از رفتارهای فردی و اجتماعی ما از روی جاهلیت است و شبیه به رفتارهای اهالی سرزمین‌های گذشته مثل قبیله قریش قبل از اسلام. درآن روزگار مردم به دارایی‌هایشان تفاخر می‌کردند، حالا نیز جنگ فخر فروشی وجود دارد. این یعنی زندگی جاهلانه. اینکه عروسی ما باشکوه‌تر باشد یا هدایایی که می‌دهیم بزرگ‌تر باشد یا مباهات به دارایی‌هایمان، همه نشان از جاهلیت ما دارد.

ازدواج درمانگاه نیست
به قصد اصلاح، درمان و یا هدایت با کسی ازدواج نکنید! و فراموش نکنید ازدواج درمانگاه نیست. چشمتان را خوب باز کنید ببینید آیا با همین خواستگارتان بدون هیچ تغییر و اصلاحی در رفتارش، عقایدش، وضع علمی و مالی‌اش می‌توانید زندگی کنید یا نه؟ و بر مبنای همین الان، کاملا واقع بینانه، تصمیم بگیرید.

 
ازدواج مددکاری نیست!
دخترم، پسرم! آیا یک دختر خوب و مومن و سربه راه، باید ازدواج کند تا قربانی شود؟! زخم روی زخم بخورد و صبوری کند؟! دخترم! تو ازدواج نمی‌کنی که قربانی شوی، زخم بخوری و منتظر زخم‌های بعدی باشی، نباید در مرحله انتخاب همسر و قبل از عقد! ترحم کنی، نباید تصمیمت این باشد که نقش پدر یا مادر را برای شوهر آینده‌ات ایفا کنی. ازدواج؛ مددکاری نیست! ازدواج؛ هدفش آرامش است؛ آرامش دو نفر! نه فدا شدن و نابودی تو برای آرامش دیگری
 
 
تفاهم کجای کار است؟
انتخاب همسر
به یک مجموعه‌ای از مهارت‌ها نیاز دارد به طور مثال فرد قبل از انتخاب همسر باید بدبین باشد. وقتی انتخاب همسر انجام شد. تعامل و تفاهم. بعداز عروسی باید کاملا خوش بینی حاکم باشد. خودخواهی برود، فداکاری جایگزین آن شود. زیرا توجه به مسائل خودم جایش قبل از ازدواج است. بچه‌ها قبل از انتخاب همسر کاملا ایثارگر هستند اما بعد از انتخاب همسر می‌پرسند پس خودم چی؟ برخی از ازدواج برداشت اشتباهی دارند مثلا پسرشان فردی شرور است می‌گویند زن می‌گیرد خوب می‌شود. ازدواج که برای خوب شدن پسر تو نیست. می‌رود ازدواج می‌کند اوضاع بد‌تر هم می‌شود. اصلا دختر مردم چه گناهی کرده است که باید تربیت بچه تو را تغییر دهد. او را باید برد پیش مشاور و روحانی مسجد.

 
دور کدام مرد‌ها را خط بکشیم؟

باید از آمارهای نگران کننده طلاق و نرخ رو به رشد آن و سایر مشکلات ازدواج نا‌امید نشویم و به جای انفعال، هر یک از ما با عزمی راسخ و همتی مضاعف به سوی تلاش و مجاهدت علمی و فرهنگی گام برداریم و به قدر وسع بکوشیم. اینکه خانواده‌ها پس انداز ۲۰ ساله‌شان را برای مخارج پسرانشان خرج می‌کنند، اشتباه است. دختر خانم‌ها باید گوشه ذهنشان این را به یاد بسپارند که هر پسری گزینه مناسب برای ازدواج نیست، حتی اگر عاشق سینه چاکتان باشد.

از سر ترحم، پُز دادن، حالگیری و یا رقابت و کِنف کردن دیگری با کسی ازدواج نکنید! متاسفانه زمینه بروز این جنس رفتارهای کودکانه در بین جوانان ما کم نیست و باید به این نکته توجه شود. نکته دیگر اینکه از سر عجز، فرار و یا با تئوری از این ستون تا اون ستون فرجی است ازدواج نکنید! دست آخر هم اینکه در امر ازدواج استخاره نکنید و به عقلتان رجوع کنید.

پیشنهاد کاربردی حجت الاسلام مرادی این است که هر کسی، در مواقع خاص و حساس زندگی خود مثلا قبل از تصمیم‌های مهم، خلوتی کند و یا با یک مشاور خردمند، انتخاب‌ها و آرزو‌هایش را بررسی و تحلیل کند. به ویژه با توجه به تاریخ تولید آن‌ها. شاید زمانی که آرزو کرده، یا تصمیم گرفته و یا انتخاب کرده، آن انتخاب، کودکانه و یا خشم گینانه و یا ناآگاهانه و... خلاصه تحت تاثیر هیجان بوده، ولی خودش می‌تواند از سر شعور و آگاهی تاریخ انقضای آن را تعیین کند چون بعضی از آرزو‌ها، هدف‌ها و انتخاب‌های تاریخ گذشته حتما خطرشان از مصرف شیر و شکلات تاریخ گذشته بیشتر است!

 
دختر و پسر در مراحل ابتدایی باید برای شناخت نکاتی را رعایت کنند. آن‌گونه که شهاب مرادی پیشنهاد می‌کند، هر دو طرف ازدواج باید هیجاناتشان را بشناسند که نمی‌شناسند. باید روش مدیریت هیجاناتشان را بلد باشند که بلد نیستند. بزرگ‌تر‌هایشان نیز بلد نیستند. جوان‌ها قبل و بعد از ازدواج باید مهارت‌های یک زندگی سالم را یاد بگیرند. البته بخشی از این موضوع مربوط به نظام آموزشی است اما بسیار پیش آمده دختری با پسری حرف می‌زند. احساس می‌کند رفتار پسر با او آمیخته با عفاف و حیا نیست. ناراحت می‌شود، می‌ترسد کسی آن‌ها را ببیند. همین حس و استرس سبب می‌شود ضربان قلبش تند بزند و یا خجالت بکشد که نکند دیگران از این نگاه و حرف من دچار برداشت اشتباه شوند. این تند زدن ضربان قلب به عشق تعبیر می‌شود.

 
منبع
بیوته :

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حقایق اتاق درمان که قبل از ملاقات با مشاور باید بدانید

حقایق اتاق درمان که قبل از ملاقات با مشاور باید بدانید

اتاق درمان و رفتار درمانگر برای مراجعین به مشاوره و روان درمانی بسیار مهم است و باعث می شود این افراد احساس و صحبت هایشان را با حس امنیت و راحتی به درمانگر بیان کنند.
وقتی شخصی برای روان درمانی یا مشاوره مراجعه می کند اتاق درمان نخستین جایی است که باید شخص در آن حاضر شود تا بتواند با درمانگر یا
مشاور خود ملاقات کند. داشتن حس خوب به اتاق درمان در روند مشاوره و روان درمانی لازم است و این حس خوب می تواند از نوع احساس امنیت و راحتی باشد.

فضای اتاق درمان،چیدمان این اتاق و خود درمانگر میتوانند در ایجاد این حس خوب در مراجع سهیم باشند.مراجع باید بتواند بدون اینکه احساس کند قضاوت می شود،در کمال احساس امنیت تمام حرفها و احساساتش را با درمانگر در میان بگذارد و این امکان پذیر نیست مگر اینکه درمانگر نیز به نوبه خود بتواند ارتباط همدلانه و راحتی در محدوده مقررات درمان با مراجع برقرارکند.

شرایط برگزار کردن جلسات درمان مفید و روش برخورد درمانگر با مراجع و شیوه درمان و مشاوره
جلسات و تمام صحبتهای مراجع محرمانه باشند و هیچ اطلاعاتی به بیرون اتاق درمان و نزد شخص دیگری فاش نشود.
قضاوت وجود نداشته باشد و
درمانگر بر اساس صحبتهای مراجع او را قضاوت نکند.
درمانگر با مراجع همدلی داشته باشد،یعنی قضایا را از دید مراجع میبیند و می تواند شرایط و هیجانات او را کاملا درک کند.
صبورانه به تمام حرفهای مراجع گوش کند و فقط مواقعی که صحبتهای مراجع به درازا کشید و از بحث اصلی منحرف شد یا شنیدن آن حرفها به درد درمان نخورد بصورت دلنشینی به سمت صحبتهای ضروری تر هدایت شود.
در صورتیکه درمانگر تخصصی در مسأله مراجع نداشت یا در درمان او به بن بست می رسد مراجع را به درمانگر شایسته دیگری ارجاع دهد.
درمانگر رابطه درمانی خود را با مراجع حفظ کند و از برقراری ارتباط عاطفی یا دوستی با مراجع امتناع کند.

اتاق درمان برای مشاوره چگونه است؟
اتاق درمان جایی است که مراجع می آید تا در آنجا در کمال امنیت تمام حرفها،باورها،هیجانات،ناکامی ها و آرزوهایش را بدون حس قضاوت شدن بیان کند.
گوش شنوا می خواهد،درمانگر صبوری را می خواهد که بدون آنکه سخنان مهمش را قطع کند به تمامی حرفهایش گوش کند.
می خواهد نصیحت نشنود،مقایسه نشود،برچسب نخورد،دردش نادیده نگرفته نشود،تحقیر نشود و حس کند آنجا دیگر می تواند بدون هیچ ترسی خودش باشد،
مکانیسم های دفاعی او بعد از شناسایی شدن تعطیل شود،نقابش را از چهره بردارد و با تمامی ترس هایش روبرو شود.
اتاق درمان جایی است که مراجع می تواند خودش باشد.

رفتار روان درمانگر با مراجع در اتاق درمان
روان درمانگر معجزه گر نیست،او چوب سحرآمیز در دست ندارد و قرار نیست کاری کند که معجزه ای در زندگی مراجع اتفاق بیفتد.
او قرار نیست برای مراجع و زندگیش تعیین تکلیف کند و به جای مراجع تصمیم بگیرد و برایش مسیر زندگی را تعیین کند.
روان درمانگر و مشاور قرار است کنار مراجع باشد و به مراجع کمک کند تا او بتواند مسیرهای موجود را بهتر و با دقت بیشتری ببیند،نقش خود را در ایجاد مشکلاتش پیدا کند و بپذیرد،خودش را بهتر بشناسد،به توانمندیهای خود آگاه شود،هدف نهایی و درست خود را بشناسد و با انتخاب بهترین مسیر و با تلاش،پشتکار ،یادگیری مهارتها و آگاهی بیشتر،راحتتر و با انگیزه و توان بیشتری به سمت حل کردن مسائل،بهبود هیجانات،آرامش بیشتر،پیشرفت و حال خوب حرکت کند.
در همه مسائل تصمیم گیری نهایی با خود مراجع است و مسئولیت این تصمیم گیری با خود او است.هیچ کس به اندازه خود مراجع شایستگی و کفایت تصمیم گیری برای زندگیش را ندارد.
 در اتاق درمان حرفهای مراجع خوب شنیده میشود،مراجع می تواند به راحتی و بدون ترس از فاش شدن اسرارش و بدون ترس از مورد قضاون قرار گرقتن تمامی افکار،هیجانات،باورها و افکارش را با درمانگر خود مطرح کند.
گاهی بعضی از مراجعان در گرفتن تصمیم درست و قطعی در مورد کاری تردید دارند و نمی دانند باید چه کار کنند،آنها انتظار دارند که درمانگرشان برایشان تصمیم بگیرد و آنها را از این بلاتکلیفی و تردید نجات دهد.
آنها به این امید در جلسات
مشاوره و روان درمانی حاضر می شوند که درمانگر به جایشان تصمیم بگیرد و مسیر درست را برایشان انتخاب کند.
یک درمانگر حرفه ای و اخلاقی باید برای مراجع توضیح دهد که نمی تواند جای او تصمیم بگیرد،در جایگاه تصمیم گیری برای او نیست و هیچ کس به جز خود مراجع توان تصمیم درست و کارآمد را برای او ندارد.تصمیم گیری نهایی به عهده خود
مراجع است و مسئولیت این تصمیم گیری هم به عهده اوست،درمانگر فقط می تواند در تحلیل مسائل مراجع و شناسایی راههای موجود و مزایا و معایب احتمالی هر راه به مراجع کمک کند.
او می تواند به مراجع کمک کند که خودش را بهتر بشناسد،ولی در نهایت این مراجع است که باید برای خودش و زندگیش تصمیم نهایی بگیرد و مسئولیتش را بپذیرد.

منبع : نمناک

 

 


موافقین ۰ مخالفین ۰

بهترین سن ازدواج چگونه محاسبه می شود؟

یکی از بحث‌های داغی که این روزها نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی می‌شود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها 16 تا 18 سال و برای پسرها 19 تا 21 سال ذکر می‌شود...
در حالی که از دیدگاه
روان‌شناسی ، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابل‌تامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روان‌پزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران را جویا شده‌ایم که می‌خوانید.

 

سوال: آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می‌توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم‌پوشی کرد؟
از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع می‌شود. بلوغ روانی، عنوانی است که روان‌پزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می‌برند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می‌شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان‌ها به حداقل کفایت می‌کنند و معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان‌پزشکان و اصولا مکاتب روان‌شناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله‌ای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی به‌دست آورد.


سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟
بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده،
همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده‌شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی،‌ علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.

 

سوال: خصوصیاتی که ذکر کردید معمولا در چه سنی به‌دست می‌آید؟
بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن 20 سالگی زمینه‌های فوق را یکجا و کامل پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم‌ها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او پیوند می‌خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده می‌شود. جامعه‌ای که نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل خانواده یا ازدواج قرار نمی‌دهیم.

البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خرده‌گیری و سخت‌گیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دوره‌های تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمی‌کنیم. صحبت ما در مورد حداقل‌هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی‌های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، می‌تواند ازدواج کند که این اتفاق می‌تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سال‌های بعدی موکول شود.

 

سوال: آیا جوانان کشور ما این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟
ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت افراد جامعه محقق نمی‌شود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانواده‌شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده‌ای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانواده‌هایی که ازدواج‌‌والدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخاب‌شان برنامه‌ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان‌شان فراهم کرده‌اند.

 

سوال: پس با توجه به گفته‌های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟
بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یک حداقل‌هایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام
مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است که ما ببینیم دو نفری که می‌خواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده‌اند یا خیر.

 

سوال: بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟
ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب می‌دانیم. در این صورت می‌توانیم بگوییم که زمینه‌ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع می‌شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندی‌ها، مهارت‌ها، حرفه و تحصیلات.

 

اگر خانمی از همسرش بزرگ‌تر بود چطور؟
این مساله هم اگر به‌صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره‌ های لازم،
شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می‌توان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد تایید نیست.


سوال: همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد
فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می‌شود. نظر شما در این رابطه چیست؟
ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچه‌دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم ازدواج می‌کنند نباید برای بچه‌دار شدن عجله کنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمان‌هایی است که زندگی مشترک برای یک زوج بسیار جوان‌ معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که یک دامنه وسیعی را شامل می‌شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که مطلوب‌ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان‌شان ایجاد می‌شود. به عنوان نمونه برای یک مرد 30 ساله و یک زن 25 ساله بچه‌دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در 23 سالگی و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.

منبع : بیوته

 


موافقین ۰ مخالفین ۰

دانستنی های جالب در مورد مسائل روانشناسی

دانستنی های جالب در مورد مسائل روانشناسی


مسائل
روانشناسی نکات جالبی دارد که دانستن آنها خالی از لطف نیست و در زندگی می تواند به ما کمک کند.
در جهان صنعتی امروز، تقریباً هیچ فعالیت و حرفه ای یافت نمی شود که به درک و اندیشهٔ انسانی وابسته نباشد؛ در نتیجه روانشناسی با زندگی انسان مدرن پیوندی نا گسستنی ایجاد کرده است. و کسب اطلاعات هرچه بیشتر راجع به مسائل در این زمینه میتواند بسیار مفید واقع شود.

دانستنی های جالب روانشناسی:


1ـ اگر شما اهدافتان را برای دیگران بیان کنید احتمال کمتری وجود دارد که به آنها دست پیدا کنید چرا که با این کار انگیزه ی خود را از دست میدهید.


2ـ تاکنون 400 فوبیای مختلف توسط روانشناسان شناسایی شده است.


3ـ وقتی یک آهنگ مورد علاقه ی شماست به این دلیل است که مرتبط با یک رویداد عاطفی در زندگی شما است.


4ـ نوع موزیکی که گوش میدهید بر درک شما از دنیای اطراف تاثیر گذار است.


5ـ بر اساس یک مطالعه پول خرج کردن برای دیگران باعث خوشحالی بیشتری در مقایسه با پول خرج کردن برای خودتان میشود.


6ـ کلید شادی این است که پولتان را صرف تجربه کنید نه مال و اموال.


7ـ بر طبق یک مطالعه ی صورت گرفته ی جدید، فوبیاها ممکن است از طریق
DNA به نسل های بعد افراد منتقل شوند.


8ـ 270 دانشمند دوباره 100 بررسی ای که در مجلات روانشناسی برتر 2008 انجام شده بود را انجام دادند و فقط نیمی از آنها نتایجی مشابه نتایج قبلی را نشان دادند.


9ـ یک
اختلال روانی نادر وجود دارد که در آن افراد فکر میکنند مرده اند یا وجود ندارند.


10ـ محققان در حال بحث راجع به اضافه کردن اعتیاد به اینترنت به لیست اختلالات روانی هستند.( بعدم لابد هممون معتاد حساب میشیم!!)


11ـ یک ژنی وجود دارد که میتواند باعث شود اکثر اوقات منفی گرا باشید.


12ـ روانشناسان ترول ها را بررسی کردند و متوجه شدند که آنها خودشیفته، روانی و سادیسمی هستند!


13ـ
سندروم ترومن یک اختلال روانی است که در آن بیمار معتقد است که در یک برنامه ی تلویزیونی زندگی میکند.


14ـ 68٪ مردم مبتلا به سندروم ویبره ی فانتوم هستند، یعنی وقتی گوشی آنها روی ویبره نیست حس ویبره دارند.


15ـ سندروم پاریس یک
اختلال روانشناسی است که معمولا هم متوجه ژاپنی ها میشود وموقعی اتفاق میوفتد که به پاریس میروند و میبینند آن طوری که انتظار داشتند نیست.


16ـ به طور میانگین دانش آموزان دبیرستانی همان میزان
اضطرابی را تجربه میکنند که بیماران روانی در سال 19500 تجربه میکردند.


17ـ اعمال مذهبی مثل دعا کردن باعث کمتر شدن سطح پریشانی روانی میشود.


18ـ هیچ شخص نابینایی تابحال به اسکیزوفرنی مبتلا نشده است.

19ـ Anorexia ( بی اشتهایی بر اثر اختلالات روانی) دارای بالاترین میزان مرگ ومیر نسبت به هرگونه اختلال روانی دیگر است. 5 تا 200 درصد مبتلایان به آن جان سالم به در نمیبرند.


20ـ به نظر می آید که صئاهای توهمی توسط فرهنگ های محلی شکل میگیرد. مثلا این صداها در آمریکا بسیار خشن و تهدید آمیز هستند در حالیکه درهند و آفریقا صداها ملایم و لطیف هستند.


21ـ تحقیقات بر روی کمدین ها و افراد بامزه نشان میدهد که آنها دارای میانگین سطح استرس بالاتری نسبت به دیگران هستند.


22ـ افسردگی حاد با افزایش روند پیری سلول ها میتواند باعث پیری بیولوژیکی زودترس تر شود.


23ـ گریه کردن باعث میشود احساس بهتری پیدا کنید، استرس را کاهش میدهد و به سلامت بدن کمک میکند.


24ـ قدردانی میتواند باعث افزایش ترشح دوپامین و سروتونین شود، درست مثل داروهای ضد افسردگی.


25ـ 82٪ مردم اگر سگشان همراهشان باشد در هنگام نزدیک شدن به افراد جذاب احساس اعتماد بنفس بیشتری دارند.


26ـ زندگی در کنار دریا یا رودخانه باعث میشود آرام تر، شادتر و خلاق تر بشوید.


27ـ بیشتر از یک سوم اروپایی ها دارای یک اختلال سلامت روانی هستند.


28ـ بیشتر راننده ها فکر میکنند که از بقیه ی راننده ها چیره دست تر هستند.


29ـ افرادی که بیشتر قسم میخورند صادق ترند.


30ـ تجربه ی چیزهای جدید حس درونی ما از گذر زمان را آهسته تر میکند یعنی در واقع زمان برایمان زودتر میگذرد.


منبع : نمناک

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

اگر می خواهید شادتر زندگی کنید به این چیزها اهمیتی ندهید

اگر می خواهید شادتر زندگی کنید به این چیزها اهمیتی ندهید

آکاایران: می گویند بی خیالی مایه ی آرامش است. گاهی برخی از ما چنان همه چیز را جدی می گیریم که انگار می خواهیم بار همه ی دنیا را به دوش بکشیم؛ اما در پایان به جای اینکه دنیای بهتری بسازیم، تنها اضطراب و نگرانی به جان خریده ایم! اگر می خواهید آرامش داشته باشید و شاد باشید باید کمی ساده بگیرید، بی خیالی را تمرین کنید و البته به برخی چیزها فکر نکنید. رهایی از دغدغه های ذهنی که کمکی به بهبود کارها و شرایط نمی کنند، در سبک کردن فشار ذهنی نقش مهمی دارد. همراه ما باشید، در این مطلب به شما می گوییم برای شادتر بودن به چه چیزهایی نباید اهمیت بدهید.

۱. آنچه دیگران فکر می کنند

مهم نیست دیوانه به چشم بیایید، کاری را که باید انجام دهید، انجام دهید و اینکه «مردم چی می گن؟» را دور بریزید و اهمیت ندادن به حرف مردم را یاد بگیرید. این زندگی شماست، انتخاب های شما، تصمیم های شما. مردم از قضاوت کردن و نظر دادن لذت می برند، شما چرا باید به این موضوع اهمیت بدهید؟ شما خودتان می دانید که هستید و چه می کنید؛ اگر دیگران فکر می کنند افکار و حرف هایشان تعریف هویت شماست، بگذارید به حال خودشان باشند. اگر خیلی به آنچه دیگران فکر می کنند و می گویند اهمیت بدهید باید برای آنها زندگی کنید نه برای خودتان.
همه ی آدم ها اشتباه می کنند. زندگی فاقد اشتباه ممکن نیست، پس به خودتان سخت نگیرید. بپذیرید که اشتباه کردن بخشی از طبیعت انسان است. خودتان را از فرصت های دوباره محروم نکنید. یاد بگیرید خودتان را ببخشید.


۳. شکست

این واژه ی «ترسناک» نباید همیشه ترس به دل تان بیندازد. برخورد با شکست بستگی به نوع نگرش تان دارد. اگر شکست را نشانه ی ناشایستگی و کامل نبودن بدانید، همیشه احساس بیچارگی می کنید. معنای واقعی شکست دست برداشتن از تلاش است. اگر دست از تلاش برنداشتید پس شکست نخورده اید. شکست را ابزاری برای یادگیری بدانید؛ یک فرایند آزمون و خطا. شکست دوست شماست، تا خودتان اجازه ندهید مشکل ساز نخواهد بود.


۴. نداشته ها

انسان به طور طبیعی کمبود را نقص می داند، اما چنین باوری نسبت به فراوانی ندارد؛ این مانعی برای بی خیالی و ساده گیری است. ما با تمرکز بر نداشته هایمان، احساس کمبود می کنیم. خُب این چه فایده ای دارد؟ خوب است که به نکته های مثبت داشته هایتان و نکته های منفی نداشته هایتان فکر کنید. چرا فکر کردن به نداشته هایتان باید مایه ی عذاب تان شود؟ این طرز تفکر هیچ کمکی به بهره وری و کارایی شما نمی کند. فهرستی از چیزهایی که در زندگی برای تان ارزشمند هستند تهیه کنید. همیشه عده ای از شما داراترند و عده ای از شما ندارتر. باور کنید آنچه دارید کافی است.


۵. شایدها

ما خودمان را با فکر و خیال بیش ازاندازه درباره ی آینده دیوانه می کنیم! کسی از آینده خبر ندارد. خودتان را با نگرانی درباره ی چیزهایی که رخ دادن شان معلوم نیست، رنج ندهید. به خودتان یادآوری کنید که این نوع اضطراب، نیرویتان را هدر می دهد و شما را از مسیر اهداف تان منحرف می کند. مخاطره ها را درنظر بگیرید؛ اگر اکنون می توانید اقدامی برای مقابله با آنها انجام دهید، پس اقدام کنید. اگر نه، ذهن تان را به چیز دیگری مشغول و نگرانی تان را دفن کنید.
وقتی باور داشته باشید شادی تان در گرو رخداد ویژه ای است، درحال انتظار برای آن رخداد، شادی را از خودتان می گیرید. لحظه های زندگی را هدر ندهید؛ دم را غنیمت بشمارید و کمتر به آنچه در آینده مایه ی شادی تان می شود، فکر کنید. تصمیم بگیرید که همین حالا شاد باشید! مقصد مایه ی خوشحالی نیست، سفر و مسیر آن مهم است.

۶. «وقتی … شد، خوشحال می شم»


وقتی باور داشته باشید شادی تان در گرو رخداد ویژه ای است، درحال انتظار برای آن رخداد، شادی را از خودتان می گیرید. لحظه های زندگی را هدر ندهید؛ دم را غنیمت بشمارید و کمتر به آنچه در آینده مایه ی شادی تان می شود، فکر کنید. تصمیم بگیرید که همین حالا شاد باشید! مقصد مایه ی خوشحالی نیست، سفر و مسیر آن مهم است.

۷. افسوس ها

افسوس های ما بخشی از زندگی مان هستند. گذشته را نمی توانید تغییر دهید، اما می توانید از آن درس بگیرید. اگر از گذشته تان درس گرفتید، دیگر اشتباه تان را تکرار نکنید و مسیر دیگری را امتحان کنید. بپذیرید آنچه در گذشته ازدست داده اید، هزینه ای است که برای آزمون و خطا و تجربه کردن پرداخته اید. شاید فاقد آنها به اینجا نمی رسیدید.


۸. ترس از ردشدن

خیلی از ما چنان از رد شدن و پذیرفته نشدن می ترسیم که هیچ تلاشی برای بیرون آمدن از دایره ی امن مان نمی کنیم. دل را به دریا بزنید و از ناراحت شدن و دل شکستگی نترسید. هرچه از ترس تان فرار کنید، بزرگ تر می شود. شما باید توانایی ابراز احساسات خود را داشته باشید و با پیامدهای آن کنار بیایید. این چنین است که بر ترس از ردشدن غلبه می کنید و بی پرواتر می شوید. حتی اگر به نتیجه ی موردانتظارتان نرسیدید، خیلی زود می فهمید اوضاع به آن بدی که فکرش را می کردید نیست و می توانید با آن کنار بیایید. پوست تان را کلف کنید، جسور باشید و زندگی را مانند یک ماجراجویی شگفت انگیز ببینید.


۹. فشار جامعه

«لاغر شوید، دلپذیر باشید، ثروت تان را به نمایش بگذارید تا دوست تان دارا باشند.» چه مزخرفاتی! اگر خودتان را همان طور که هستید بپذیرید و دوست داشته باشید، دیگر لازم نیست خودتان را به دیگران ثابت کنید. تحت تأثیر تصویر رسانه ها از آدم موفق و دوست داشتنی قرار نگیرید. بیشتر این تصویرها توخالی اند و تنها باعث می شوند فکر کنیم همه ی آدم ها باید کامل و بی نقص باشند. همه ی ما از تماشای تصویر آدم های دلپذیر و بی نقص خوش مان می آید، اما فراموش نکنید بیشتر این تصویرها روتوش شده اند و طبیعی نیستند. به خودتان با همه ی بدی ها و عیب هایتان عشق بورزید. رهایی حقیقی این است که خودمان را همان طور که هستیم بپذیریم.


۱۰. به اندازه ی کافی خوب بودن

ما خیلی ساده باور می کنیم که به اندازه ی کافی شایستگی نداریم. ما در دنیایی رقابتی زندگی می کنیم. خوب است که به دنبال رشد و پیشرفت باشیم. اما وقتی پیوسته به خودمان تشر بزنیم که به اندازه ی کافی خوب نیستیم، دیگر تأثیر مثبتی ندارد. این طرز تفکر به هیچ وجه خوب نیست. چه معیاری برای تعیین اندازه ی شایستگی وجود دارد؟ کافی است از خودتان، جایی که هستید و پیشرفت هایتان راضی باشید؛ همین مهم است.

ما نگرانی های بی مورد زیادی داریم و دغدغه های ذهنی بیهوده برای خودمان می سازیم. این ۱۰ مورد را به سرعت از فهرست نگرانی هایتان خط بزنید. با این کار کمی سبک تر، رهاتر و شادتر می شوید.
 

منبع:  آکا ایران

موافقین ۰ مخالفین ۰

ده راهکار برای مثبت اندیشی

آیا برایتان پیش آمده است که دچار نگرانی‌های بیهوده و بی مورد و دائمی شوید و منفی بافی کنید؟ در این مقاله چند راه کار ساده و کارا به شما معرفی خواهیم کرد.
  
مثبت اندیشی
گفته"آن گونه که ما واقعیت‌ها را درک می‌کنیم همان گونه هم واقعیت‌ها را می‌سازیم" کاملا صحیح است. واقعیت به خودی خود نه منفی و نه مثبت است. به این معنا که هرچه بیشتر مثبت اندیش باشیم، واقعیت نیز مثبت‌تر خواهد بود و این گونه است که معجزه‌ای رخ خواهد داد و سرنوشت  گونه ای دیگر خواهد شد. با چنین رویکردی قطعاً سود خواهید برد. به دوستان موفق اطراف خود نگاهی بیندازید همهٔ آنان، رویکردی مثبت داشته‌اند و موفق شده‌اند. اگر شروع کنید و مانند یک برنده فکر کنید، یکی از آن‌ها خواهید شد. البته در ابتدای شروع این چنین تفکری، فریب انگیز به نظر می‌رسد، خصوصاً اگر شما در طول زندگی خود همواره منفی گرا بوده‌اید و کمتر مثبت می‌اندیشیده‌اید اما، نگران نباشید؛ برای آغاز فقط لازم است باور کنید که می‌توانید مثبت اندیش شوید و این رخ خواهد داد. حال ده راه کار زیر را مشاهده و عمل کنید تا حالت منفی گرایی را به مثبت اندیشی تبدیل کرده و این عادت خوب را در وجود خود به وجود بیاورید.  

با افراد مثبت اندیش بگردید

اولین چیزی که نیاز دارید این است که دوستان و اطرافیان خود را تغییر دهید. اگر با افراد منفی باف همراه هستید به خاطر داشته باشید که منفی بافی مانند عفونت و مسری است. پس یکی از نکات مهم در مثبت اندیش شدن این است که افراد مثبت اندیش را بیابیم و ببینید که آن‌ها همواره لبخند به لب دارند و می‌توانند به دل‌ها راه یابند. 

اتخاذ گفته‌های مثبت

آیا این افکار مثبت اثرگذارند؟ قطعاً این گونه است. اگر ما باوری را بارها و بارها در وجودمان تکرار کنیم، هر روز و هر آن، ذهن ناخودآگاه ما نیز آن را جذب خواهد کرد و مغز ما نیز مطابق همان مورد عمل خواهد کرد. در واقع مغز ما، آن را همانند یک قانون در نظر خواهد گرفت و همان را اجرا خواهد کرد. برای نمونه، اگر شما مرتب با خودتان تکرار کنید که "من انسان با اعتماد به نفسی هستم که هر چه را در ذهنم داشته باشم همان را انجام خواهم داد"، مغز شما هم به تدریج آن را باور خواهد کرد. مغزهای ما، به طور شگفت انگیزی سیستم قوی دارد اما به راحتی نیز  قابلیت فریب خوردن را نیز دارند. پس اگر مورد مثبتی را بارها و بارها در طول روز تکرار کنید به تدریج آن را باور خواهید کرد و بخشی از شخصیت شما خواهد شد. 

اخبار مثبت را در رسانه‌های جمعی دنبال کنید

ما همانند افرادی خواهیم شد که همراه ما هستند. از آنجایی که ما زمان زیادی از عمر خود را در شبکه‌های مجازی اجتماعی می‌گذرانیم، به این معناست که ریسک و احتمال اینکه طرز فکرمان نیز همان رویکرد رسانه‌ای را جذب کرده و مطابق همان عمل کند بسیار زیاد است. بیایید با این مسئله مواجه شویم؛ همهٔ ما در گروه‌ها و کانال‌هایی عضو هستیم که رویکرد منفی بافی دارند. هرچه بیشتر مطالب منفی بخوانیم و ببینیم، منفی باف تر خواهیم شد. پس نکته مهم اینکه افراد مثبت اندیش را در اطراف خود تشخیص داده و با آن‌ها همنیشینی کنیم. حتی در رسانه‌های اجتماعی مجازی نیز همین مسئله را رعایت کنیم. از بلاک کردن افراد منفی باف اصلاً هراس به خود راه ندهید. این زندگی شماست و نیازی نیست از رویکرد اشتباه دیگران که بر شما اثر می‌گذارد بهراسید. 

به جهان عشق بدهید

هرچه بیشتر به جهان عشق بورزید، عشق بیشتری به شما بازخواهد گشت. تنفر نیز دقیقاً به همین شکل است. اگر نفرت را به جهان ببخشیم، باز هم آن را دریافت خواهیم کرد. پس شاکر و مهربان و مثبت باشیم. به افراد بی خانمان کمک کنیم، به افراد نیازمندِ کمک در وسایل عمومی یاری برسانیم. از حس تشکر آن‌ها را جذب کرده و از آن استفاده کنید. باز زبان شکرگزاری سخن بگوییم.

قدردان باشید

در زندگی ما با همهٔ سختی‌ها و کمبودها، نکته‌ها و نعمت‌های بسیاری وجود دارد که شایسته تشکر و تقدیر است. هر صبح، به خودتان پنج دقیقه فرصت بدهید و این نعمت‌ها را به ذهن بیاورید و به خاطر وجود آن‌ها خداوند را شکر کنید. 

به این فکر کنید که چه راه طولانی را طی کرده‌اید

بسیاری از ما بر آیندهٔ خود متمرکز شده‌ایم و اینکه چه آرزویی را دنبال می‌کنیم؛ این گونه است که ما مسیری را که در حال طی کردن آن هستیم کاملاً فراموش کرده‌ایم و از این سفر لذت نمی‌بریم. گامی به عقب برگردید و ثانیه‌ای به این فکر کنید، که چگونه به این جا رسیده‌اید و چه مسیری را طی کرده‌اید. شما قهرمان زندگی خود بوده‌اید؛ زندگی شما پر از موفقیت‌های کوچک است پس به خودتان اجازه ندهید که این شادی از شما گرفته شود. 

همه ما به چیزی نیاز داریم که انتظار رخ دادن آن را داشته باشیم

همهٔ ما به چیزی نیاز داریم که دنبالش بگردیم. اگر تنها چیزی که داریم این باشد که روز دیگری را پشت سر بگذرانیم و کار خاصی را انجام ندهیم و فردای ما هیچ برتری بر امروز ما نداشته باشد، بی فایده خواهد بود. پس برای خود دفترچه برنامه ریزی تهیه کرده و اهداف خود را در آن یادداشت کنید. حتی اهداف کوچک خود را در آن بنویسید و پس از رسیدن به آن‌ها، تلاش و مثبت اندیشی خود را ارج بنهید و به خود آفرین بگویید. 

یاد بگیرید که نگران نشوید

این گفتهٔ چرچیل را شنیده‌اید که می‌گوید: «ما نیمی از عمر خود را در نگرانی برای باقی عمر خود می‌گذرانیم». زمانی که نگرانی به سراغ شما می‌آید به خودتان بگویید که منطقی باشید. سپس به این گفته فکر کنید و از خود بپرسید که آنچه را در گذشته نگرانی آن را داشته‌اید چقدر تحقق یافته است؟ به جای این افکار بیهوده، به چیزهایی فکر کنید که رخ خواهد داد. 

از موقعیت‌ها نکات مثبت را بیرون بکشید

شنیده‌اید می‌گویند چیزهای بد برای افراد خوب رخ می‌دهد؟ نظر شما چیست؟ اگرچه مثبت اندیشان چیزهای بد را بد نمی‌پندارند! بلکه آنان، هر چیزی را به‌صورت حادثه‌ای می‌بینند که نیاز داریم به آن‌ها واکنش نشان دهیم. به یاد داشته باشید که درک و فکر شما، همه‌چیز است و این‌که چه عکس العملی داشته باشیم نشان می دهد که ما مثبت اندیش هستیم یا خیر. 

هنگامی‌که برای افراد منفی‌باف، حادثهٔ ناگواری رخ می‌دهد، آن‌ها نقش قربانی را به خود می‌گیرند و همین نقش را بازی می‌کنند و معمولاً می‌گویند:«چرا همیشه برای من این اتفاق می‌افتد؟» اما همین حوادث ناگوار برای افراد مثبت اندیش هم می‌افتد و افتاده است. اگرچه رویکرد افراد مثبت اندیش به گونهٔ دیگری است و آن‌ها حوادث را با عینک دیگری می‌بینند و تعریف می‌کنند و سعی می‌کنند از هر حادثه‌ای نکات مثبت آن را در نظر بگیرند. مثلاً فرض کنید که راست‌دست هستید و دست راست شما در بازی تنیس آسیب‌دیده است و مجبورید به توصیهٔ دکتر عمل کرده و دو هفتهٔ آینده را حداقل با دست راست خود بازی نکنید. راه‌کار فرد مثبت اندیش این است که یک تجربهٔ جدید را شروع کرده و دو هفته با دست چپ خود بازی را امتحان کند. اگر اینترنت قطع‌شده و تمام‌روز را بیکار هستید سعی کنید از سایر ابزارهای ارتباطی برای خبر گرفتن از دوستان و اقوام خود استفاده کنید. به یاد داشته باشید که همیشه نکات مثبتی وجود دارد که آن‌ها را باید ببینید و روی آن‌ها متمرکز شوید. 

بر راه‌حل‌ها متمرکز شوید نه مشکلات

افراد منفی‌باف با مشکلات می‌جنگند درحالی‌که افراد مثبت اندیش همان میزان زمان را به یافتن راه‌حل سپری می‌کنند. این مهم است؛ اگر نقاط تمرکز خود را تغییر ندهید، افکار منفی جای خود را باز می‌کنند و تمام ذهن شمارا در اشغال خود درمی‌آورند. پس هرچه زودتر شروع به فکر کردن دربارهٔ راه‌حل‌ها بکنید. هرچه بیشتر این کار را کنید، شما بیشتر تبدیل به فردی راه‌کار یابنده و حلال مشکلات خواهید شد یعنی تبدیل به فردی می‌شوید که می‌داند همهٔ مشکلات حل خواهد شد آن‌هم با تفکر.
منبع : تبیان 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰